مُد شده دزدی در ایران ما
رفته است بر باد چون ایمان ما
گزمه و قاضی باهم، هم کاسه
فراموش کردند چون پیمان ما
بیت المال ما همه شد خالی
زده اند دستبرد به دیوان ما
مدعی شدند دزدان و ددان
برده اند سبو از ایوان ما
اختلاسگران شدند فراوان
کرده اند آجر، همه نان ما
مُبلغ دین، قاضی و وکیل
دزدند و بردند که میزان ما
نمانده دیگر دلسوز مردمان
تا آباد کنند این ویران ما
عهد شهیدان هرگز این نبود
پاس دارید عهد شهیدان ما
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
نه آفریقا نه لبنان است اینجا
که کردستانِ ایران است اینجا
گناه عالِم دردْ، بسیار دارد
و درد دین فراوان است اینجا
پر از گنج و نهانش پر ز رنج
و دخلش با فقر مهمان است اینجا
نه یاریْ، نه یاور دارد این جا
بهانه دردِ عصیان است اینجا
بسی گفتند و بس کردند، اما
ز جور و جبر هم ویران است اینجا
تأسف بار است اوضاع به قرآن
کمان ماه قربان است اینجا
به لطف حزب های گاه و بی گاه
اسیر جنگ کوردان است اینجا
امید و آرزو هیچ نمانده
گمانم غیرِ ایران است اینجا
شما ای مسئول سطح بالا
گمان کن ملک لبنان است اینجا
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
❆ دار بندگی:
دنیا به پیش چشم من همیشه سیاه است
آواز خوش زندگی ام پر آه است
لعنت تو را ای دار بندگی!.
❆ کارِ من:
کارِ من، دل باختن است؛
فارغ از جان و جهان
به تو پرداختن است.
❆ عصر داف و پارتی:
در عصرِ داف و پارتی،
لیلا شدن محال است؛
مجنون چه خوشخیال است.
#سه_گانی
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
ئهیمام رهزا
شاجوانەکەم
مهمکوژه لهی دوریه،
کاش بهزانی
له سهر خهیاڵهکانم
گوڵیان له باخی جوانیت دهکردهوه.
لهسهر دڵم
که له خولهکێکدا،
حهفتاو دوو نارنجۆکی
ناوه به
دهرگا پۆڵاینهکهی
دڵی تۆوه.
سهعید فهلاحی (زانا کوردستانی)
از حال ما نپرس
تلخ کامیم همه
بـرای پـر زدن
یک آسمان کمه
من بـاورم شده
تبر بَرنده نیست
جنگل محل هیچ
گرگ درنده نیست
تو بـاورت شود
پیروز شود امید
آوازِ آزادی
روزی شود شنید
من خوابی دیده ام
پیروز، ما می شویم
بـا اتحـاد و جِـد
راهی که می رویم
رویای یک وطـن
فاقد دزد و کیـن
ملت به زنـدگی
فارغ ز رنگ و دین
تساوی حقوق
مابین مرد و زن
چه رویایی شده
این بوده خواب من
من خوابی دیده ام
شکسته هر قفس
جلادی ورشکست،
آزادی بود و بس
صــدای قهـقـه
از خانـه ها بلنـد
بجـای نوحـه ها
تـرانـه و لبـخنـد
من خواب دیده ام
ما سبـز می شـویم
از ایــن زمستــان
مـا رد می شـویـم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ای هم قبیله ی من
ای از تبار خورشید
راهی شدی چرا تو
در جاده های تردید
تو شرحِ یک جفایی
بر قلب پاره ی من
رحم ات نمی شود تو
بر اشک و چکه ی من
تابوتِ قلب منو
تو میخ آخر بزن
تا مطمئن بشی تو
همیشه رفته ام من
تردید نکن عشق من
بزن خنجر به سینه م
نترس از تلافی، تو
من عاشقی بی کینه م
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
دلم گرفته از غم
نشسته ام به ناکجا
دوباره شد جدایی و
یکریز بگم خدا خداااا
دلم پره از غم و هم
غم نبودن و ندیدنت
میون لحظه های بی کسی
اومدن و خندیدنت
کجایی ای مهربونم
مونس شبهای سرد من
داشتن تو خوشبختیه
تسکینی تو به درد من
صدات که آرومم میکنه
دستات گرمای بی کسیه
تو این بحران بی کسی
نبودنت بد حسیه
نشونم و خوب بلدی
تو نباشی، آواره ام
بیا و پیدا کن منو
آرامشم، بیچاره ام
دوا و درمان من تویی
بودن تو ی خواهشه
گرفتن دستای تو
حس خوب آرامشه
بیا و تعبیرش بکن
خواب های هر شبونه رو
نشستنت کنار من
بیا ببر بهونه رو.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
برایم گریه کردی ، باز تو امشب
رد پای اشکات رو گونه س هنوز
صدای هق هقت را می شناسم
چشات زیر بارون اشک هر روز
میون ناله های هر شبه تو
خدایا گفتنت را می شناسم
مخواه پنهان کنی از من غمت را
جریحه دار میشه روحه احساسم
دلت در حسرت پایان هجر است
تمنایی جز دیدارم نداری
تموم سال و ماه و روز و هفتهت
منتظری سر رو شونم بذاری
نمی خوام تو رو غمگین ببینم
نگاه عاشقت بگذار بخنده
بشور از سر و صورت گرده غصه
بزار دنیا در دردو ببنده
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
نگاتو ندیدم
صداتو نشنیدم
اما در عشقت
عاشقی شهیدم
غرور و تکبر
تو چش و دلم بود
طعنه و تشرت
دلم رو آزرد
برای عشق تو
هرچه که دویدم
نشدی راضی
به پستی رسیدم
من از پیله به تو
یه پروانه چیدم
اما از باغ و برت
هیچ ثمر ندیدم
من بارون دردم
نگیر تو امیدم
یه قطره غمم من
از چشمات چکیدم
یه حال غریبم
مثل عصر جمعه
دنیایی از دردم
یه دنیام باز کمه
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
توی ماشینم و برف پاک کن داره
اشک ابرا رو یکریز پاک میکنه
تو جاده سرگردون دارم پیش میرم
ذهنم داره یادتو خاک میکنه
با خودم میگم چی میشد مگه
کنارت رفتن توی جاده ها
کاش میشد که دید خنده های تو
میون رقص گل و پروانه ها
کاش میشد لبات گونهمو بازم
دوبارو صدبار نشون می گرفت
دلمردگی های هر روزو شبم
با بوسه های تو جون می گرفت
پره تو ذهنم، حضورت کنارم
نگاه می کنم؛ صندلیت خالیه
ولی تو همیشه کنار منی
حضورت همیشه این حوالیه
چشام جاده ها رو نمی بینه ؛ دیگه
پر از اشک و خیس و بارونیه
گمونم توی جاده باز گم شدم
دلم بین درد و غصه زندونیه
بغض غریبی گلومو گرفت
سر پیچ؛ یکدفعه ترمز زدم
اومدی کنارم، دستمو گرفتی
و باز توی آغوشت گم شدم
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کجا رفتی که من بی تو
شب و روزم سیاه گشته
برای دیدنت عشقم
ی سر کوهم ی پام دشته
چه روزهایی بدون تو
فقط همدم من، یادت بود
تو که رفتی قول دادی
که بر می گردی زوده زود
اما نتونستی، نیومدی
زدی زیر حرفت و دلگیرم
اما حالا چند وقته با خودم
برای فراموش کردنت، درگیرم
دوباره دلتنگی رفیق راهم شد
تموم ذهنم شد پر از ای کاش
تو رو جون اقاقی ها قسم میدم
بیا و برگرد و کنارم باش
نذار اینجا زبون حال مردم شم
که اینجا عاشقا رو دیوونه میخونن
مانند یک جزامی، یک اعدامی
همه عاشق ها رو میرونن
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ما رو باش خیال می کردیم
همیشه یکی رو داریم
یکی که به وقتِ گریه
سر رو شونه هاش بذاریم
ما رو باش خیال می کردیم
یکی به فکر ما هست
میون این همه وحشت؛
بین این مردمون پست
من که واسه ی چشمات
قرصِ ماهـو می شکستم
من رو بـاش چه بچگونه
کی رو عاشق می دونستم
توی کوچه باغِ رویا
واسه کی شبا نشستیم
ما رو باش دل به کی بستیم؛
کی رو عاشق می دونستیم
ما رو باش خیال می کردیم
گلِ عشقی که شکفتی
راز شب های بغض رو
به هیچ نامحرم نگفتی
ندونستم میری یه روزی
تموم عشق تو پوچه
حیفِ اون همه مدت
که نشستم سرِ کوچه
ما رو باش خیال می کردیم
که از تو جدا نمیشم
خالی از آرزو گشتم
وقتی رفتی تو از پیشم
افسوس چه عاشقونه
شعرِ چشماتو می گفتم
هنوزم خیس میشه چشمام
وقتی یادِ تو می اُفتم
من همون ترونه سازم
که بغضِ شبو خوندم
پای حضورِ سبزت
عمریه منتظر موندم
تو لایقِ عشقم نبودی؛
از محبتم نسوختی
نگفتی اون همه عشقو
بی معرفت تو چند فروختی؟
حالا می فهمم چی ساختم
یه کاخِ ویرونه از رویا
حیفِ اون همه کاغذ
الکی واست شد سیا
منتظر واست می موندم
اگه می گفتی عاشقم هستی
درِ دروازه ی دل رو
پیشِ روی همه بستی
تازه فهمیدم چه آسون
چشمِ تو به من دروغ گفت
چون با شنیدن عشقم
گلِ چشمات بر آشفت
هنوزم میای تو خوابم
توی شبای پر ستاره
هنوزم میگم خدایا
کاشکی برگرده دوباره
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
تو داری میری از یادم
مثل من که از یادت رفتم
از اون روزی که رفتی تو
با تو رفت اقبال و هم بختم
نباشی دنیا هیچ قشنگ نیست
فقط یک سیاه چاله ترسناکه
مردم میگن جنون داره
نمیدونم چرا چشمام نمناکه
همه حجم دلم این روزا
پر از حس نفرته و ترسه
از عابرای شهر هر دم
فقط آدرستو میپرسه
دلم گیره خنده هات بود
بیا و پس بده دلخوشی هاشو
ماهی دلخوش به بارونه
نه حوض و نقش کاشی هاشو
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
آبی چشمان سیاهت لیلا
بارانی تر است از ابرای پاییز
وی خورشید نگاهت روشن تر از
روشنای همه صبحِ دلاویز
ای دلیل لحظه های خرابم
وی دغدغه ی شب های سیاهم
خواهی بمیرانم یا که دهی جان
ای باعث خنده و غم و آهم
تو رب النوع و خداوند عشقی
تا چند کنی بدین ره تو تباهم
کز غیر تو کرده اند جوابم
افیون نگاهت شده گناهم
تا چند کنی دوری و باز نگردی
بی سایه ی تو یار، خانه خرابم
ای جانم به فدایت حضرت لیلا
پیکی بفرست و بده جوابم
گفتی تو و قصد جدایی، هرگز!
سوگند به تو و سوگند به خدایم
تا تو نیایی و نخندی ای یار
از جان و جهان و خوشی جدایم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)