انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

لبخند شیرینت

❆ لبخند شیرین ات:


سکر آور تر از اشعار خیامی

و از لبخند شیرین ات

عاشق های بخت برگشته

مست می شوند و 

مجنون وار

سر به بیابان می زنند.  


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_کوتاه

#هاشور

هاشور در هاشور ۷۹

هاشور در هاشور ۷۹


خانه‌های رفیع،
خودروهای سریع،
آرزوهای بلند،
خواستن‌های طولانی،
آه‌ه‌ه!!!
ای انسانیت،
تو چرا کوتاه آمده‌ای؟!


#لیلا_طیبی (رها)
#کتاب_اعجاز_عشق

عزت الله فولادوند

عزت الله فولادوند


استاد عزت الله فولادوند دورودی، معلم بازنشسته، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ادبی ایرانی زاده ی سال ۱۳۱۵ خورشیدی در دورود لرستان که اکنون ساکن شهر کرج است.



▪︎کتابشناسی:

- بشنو این نی چون حکایت می‌کند. (نیستانی از مثنوی معاصر) - مجموعه‌ای از بهترین مثنوی‌هایی که توسط شاعران معاصر سروده شده است.

- ما فاتحان قلعه‌های فخر تاریخیم: نمادها و نشانه‌هایی از فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران باستان, چاپ اول ۱۳۹۹، نشر برسم.

- عالمی دیگر بباید ساخت / انتشارات خوارزمی /سال ۱۳۹۸.

- ای خطه دلیری و دانایی. (مجموعه شعر) 

- مردی که می‌سراید (شعر و زندگی شفیعی کدکنی) - نشر مروارید تهران ۱۳۸۸.

- دیلمیان و امیران فولادوند - نشر بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ۱۳۸۸.

- عالمی دیگری بباید ساخت (گذری به فرهنگ و تاریخ) - نشر ترنگ تهران ۱۳۹۸.

- نقش فرهنگ جهان‌گرای (ایران در زلال آیینه تاریخ) - یانار _ آیدین تبریز ۱۳۹۵.

- دریچه ای رو به آفاق شعر - نشر اردی‌بهشت جانان خرم‌آباد ۱۳۹۹.

- ستارخان و جنبش مردم غیور تبریز - نشر ابتکار نو تهران ۱۳۹۴.



▪︎نمونه شعر:

(۱)

دورود

به کارگاه دل و جان تنیدم این حله 

کدام حله که آن را نه تار هست و نه پود 

فروغ ماه ندارد چنین لطافت و حسن 

صفای صبح نباشد بدین جمال و نمود 

زمانه گر بگذارد مرا دمی، دانم 

که با چکامه نکوتر ازین چکامه سرود 

دریغ می ندهد یک نفس مجال مرا 

بلا و محنت گیتی، خیال بود و نبود 

مرا ز دامن البرز باز می‌طلبد 

هوای دلکش "دربند" و کوهسار دورود

کنون که می‌نتوانم ز بار محنت ری

ره دیار تو ای قبله گاه جان پیمود 

به پیک آه دهم نامه و همی گویم

الا دیار عزیز من ای دورود، درود.



(۲)

شکسته بال چو از آشیان خویش پریدم 

درون شعله فتادم، به خون لاله تپیدم 

ز چشم پنجره‌ها بود خون حادثه جاری 

که از فراز تو ای شهر شب گرفته پریدم

حریق بود؟ ندانم و یا تهاجم طوفان.



(۳)

تو بهار گل افشان، من گیاه پاییزی 

تو همه دل آرایی، من همه دل آزاری 

رهگذار این  وادی، یادگار من خواند 

این غزل چو بنویسم، بر جبین تو باری.



(۴)

منم تنها درخت این بیابان 

تن لرزان به دست باد و باران 

هزاران آرزوی سبز در دل 

به امید گل و باغ  بهاران.



(۵)

مهربان من!

گوش کن صدای تلخ شیون مرا 

من،

پلی شکسته پیش پای این قبیله‌ی مهاجرم 

کز هجوم رهزنان 

سوخت هر چه دارشان، ندارشان 

کشت گاه زرد وخیمه‌ی سیاه، 

عشق سبز شان، 

مادیان ابلق نجیب، 

اسب‌شان، تفنگشان، سوارشان،

یاد و یادگارشان! 

ای ز من نهفته روی 

در کدام بیشه‌ی غریب!؟



گردآوری و نگارش:

#لیلا_طیبی (رها)

هاشور در هاشور ۷۸

هاشور در هاشور ۷۸



هیچ چیز ﺑﻪ ﺣﺠﻢ تنهایی‌ایم ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ!

هیچ چیز،

    --جز موهای سپید،

و روزهای کسل کننده‌ی پیش‌رو

و وعده‌ای مرگی،

      که وعده‌ای‌ست،

                      --ناگریز!



#لیلا_طیبی (رها)

#کتاب_اعجاز_عشق

مجموعه اشعار هاشور در هاشور ۲۷ #سعید_فلاحی


۱۲۰
به گمانم اندوه،
پرنده‌ای‌ست تنها،
در غم جفت‌اش،
          [غمگین]
که حدِ فاصلِ دو کوچ،
بال‌هایش را سست می‌کند.

ــــــــــــــــــــــــــ

۱۲۱

سیگارش خیس،
            --بر لب
چترش زیر بغل
یکریز می‌بارد
باران
نه،
شعر
از گلوی بغض گرفته‌‌اش...
ــــــــــــــــــــــــــ

۱۲۲
دوست داشتنت
سواد نمی خواهد؛
که پای حساب و کتابش بنشینم!!!
دل می خواهد؛
یک دل صاف و ساده و بی‌سواد...



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

هاشور در هاشور ۷۷

هاشور در هاشور ۷۷


قرقاولی تنهایم!

زیبا و جسور،

اما دلشکسته،،،

مزرعه‌ای سبز، خانه‌ام بود

که پاییز راه در آن نداشت

ناگهان دروگرها

تابستان‌م را زمستان کردند...



#لیلا_طیبی (رها)

#کتاب_اعجاز_عشق

قادر قادری

قادر قادری


"حاج عبدالقادر قادری" شاعر، نویسنده و مترجم پیشکسوت مهابادی با تخلص شعری "هیوا"، ۳ آذر ۱۳۹۹ در سن ۸۸ سالگی بر اثر بیماری، دار فانی را وداع گفته و در قطعه هنرمندان این شهر به خاک سپرده شد.

او در سال ۱۳۱۱ خورشیدی در روستای “شیخالی“ مهاباد دیده به جهان گشوده بود. در سال ۱۳۳۷ با مدرک کارشناسی حقوق (فقه اسلامی) به عنوان آموزگار در آموزش و پرورش استخدام شد و در کنار تدریس به نویسندگی و ترجمه نیز مشغول بود.

پیش از انقلاب ایران در سال ١٣٥٧، با نام مستعار "آلوز" آثار خود را می‌نوشت. 


استاد "هیوا" آثار ادبی متعدد و برجسته‌ای از خود به یادگار گذاشت که از جمله می‌توان به عناوین زیر اشاره داشت:

- هه‌ژارنامه.

- باغچه بهشت.

- ئاله کوک.

- چوار چیروک.

- دایه مه‌مده به گورگی.

- تفسیر ۲ سوره از قرآن به نظم.

- گنجینه هیوا.

- گروکاش.

و...


 این شاعر و مترجم مهابادی علاوه بر نویسندگی در زمینه چاپ و نشر هم فعالیت داشت و با تاسیس انتشارات "هیوا" مجوز چاپ ده‌ها کتاب به زبان کردی و فارسی را دریافت کرده بود.

 

جمع‌آوری و نگارش:

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

هاشور در هاشور

پاریس باشی،
         --یا تورقوزآباد!
یا اصلن،،،
همین وُوری‌یرد(۱) خودمان!
...
عاشق که باشی،
بی‌خوابی،،
آدرست را می‌یابد!!!

(۱) بروجرد در گویش بروجردی
 

#لیلا_طیبی(رها)

مجموعه اشعار هاشور در هاشور ۲۶ #سعید_فلاحی


۱۱۷
عقربه‌های ساعتم--
زیر خروارها جرم و زنگ،
خواب رفته‌اند..
                             ***
در خانه‌ای که چشم‌های تو طلوع نمی‌کند
گذر زمان معنایی ندارد؟!

ــــــــــــــــــــــــــــ

۱۱۸
قاطری لنگم!
عاشق شیهه کشیدن‌های
          مادیانی گریز پا.
...
نه جراتِ تاختنم هست وُ،
    نه یارای دل بریدن!
                         ¤
  --میل سقط شدن دارم!

ــــــــــــــــــــــــــــ
 
۱۱۹
گفتند:
پدرم به آسمان‌ها رفته‌ست؛
توسط ناسا،
شاید هم،
همراه فضانوردان بایکونور،،
                        --نمی‌دانم!
حالا؛
مدتی‌ست،
به ایجاد رابطه با "ترامپ" وُ،
دوستی‌ی با "پوتین"!!
                  --می‌اندیشم!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

هاشور در هاشور ۱۱۸

#شعر_هاشور_در_هاشور ۱۱۸



قاطری لنگم!

عاشق شیهه کشیدن‌های 

          مادیانی گریز پا.

...

نه جراتِ تاختنم هست وُ،

    نه یارای دل بریدن!

                         ¤

  --میل سقط شدن دارم!

 


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#کتاب_اعجاز_عشق

هاشور در هاشور ۱۱۹

#شعر_هاشور_در_هاشور ۱۱۹



گفتند:

 پدرم به آسمان‌ها رفته‌ست؛

توسط ناسا،

شاید هم،

 همراه فضانوردان بایکونور،،

                        --نمی‌دانم!

حالا؛

مدتی‌ست، 

به ایجاد رابطه با "ترامپ" وُ،

دوستی‌ی با "پوتین"!!

                  --می‌اندیشم!



 #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#کتاب_اعجاز_عشق

هاشور در هاشور ۱۱۷

#شعر_هاشور_در_هاشور ۱۱۷


عقربه‌های ساعتم--
زیر خروارها جرم و زنگ،
خواب رفته‌اند..
                             ***
در خانه‌ای که چشم‌های تو طلوع نمی‌کند
گذر زمان معنایی ندارد؟!
 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#کتاب_اعجاز_عشق

خشکسالی

سعید فلاحی


هاشور در هاشور ۷۶

#هاشور_در_هاشور ۷۶


 

شعرهایم را،،،

 مُثله کردم وُ،

به آتش انداختم...

... 

تو اما؛

ابراهیم بودی که،

از شعله و دود-

    به پا خواستی!



#لیلا_طیبی (رها)

#کتاب_اعجاز_عشق

هاشور در هاشور ۱۱۳

هاشور در هاشور ۱۱۳



اغلب جهان را

خیاطی می‌بینم

با سوزنی در دست

از این همه خلق

بسیارند در حلقم

تنها تویی که بیرون می‌آیی

و خیاط

که می‌دوزد و می‌دوزد و می‌دوزد

به حیرت می‌نگرد

به لبانِ دوخته‌ام

 

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

هاشور در هاشور ۷۵

#هاشور_در_هاشور ۷۵



 حالا؛

 تمام روز'

موهای سیاه تنهایی را 

              --شانه می‌کنم،

و به ناخن‌های کبودش 

           --لاک می‌زنم!

تا پلشتی‌هایش را 

فراموش کنم!

 


 #لیلا_طیبی (رها)

#کتاب_اعجاز_عشق

هاشور ۰۹ رها فلاحی


دریا تویی وُ، 

من، 

   --ماهی کوچک.

هستی‌ام تو!

   

  

#رها_فلاحی

هاشور در هاشور ۱۱۲

هاشور در هاشور ۱۱۲



کوردم؛

  آی‌ی‌ی کوردم،،

               کورد!

شبیه بلوطی که

با هیچ باد و بارانی

ریشه‌های ستُرگم؛

     کنده نمی‌شود!

 



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

جعفرقلی زنگلی ملک الشعرای کرمانج

جعفرقلی زنگلی


جعفرقلی زنگلی (متولد روستای گوگانلو در شمال شرق شهرستان قوچان) متخلص به (جعفرقلی، جعفر، جعفرقلی بیچاره، جعفرقلی عندلیب، جعفرقلی مختار) معروف به ملک‌الشعرای کرمانج، شاعر و عارف معاصر کورد کرمانج است.


جعفرقلی زنگلی در روستای گوگان قدیم و در خانواده‌ای روستایی از ایل کُرد زنگلانلو به دنیا آمد. پدرش (ملا رضاقلی) در دوران کودکی او درگذشت و عمویش با مادر بیوه‌ی او ازدواج کرد و سرپرستی‌اش را به عهده گرفت.

سال تولد جعفرقلی‭ ‬مشخص‭ ‬نیست،‭ ‬همان‭ ‬طور‭ ‬که‭ ‬از‭ ‬سال‭ ‬وفات،‭ ‬محل‭ ‬دفن‭ ‬و‭ ‬بخش‭ ‬زیادی‭ ‬از‭ ‬زندگی‭ ‬او‭ ‬اطلاعی‭ ‬در‭ ‬دست‭ ‬نیست، اما در ‬یکی‭ ‬از‭ ‬اشعارش‭ ‬به‭ ‬نام‭ ‬فتنه‭ ‬سالار‭ ‬در‭ ‬خراسان،‭ ‬وقایع‭ ‬را‭ ‬به‭ ‬گونه‌ای‭ ‬توصیف‭ ‬می‌کند‭ ‬که‭ ‬نشان‭ ‬می‌‌دهد‭ ‬خود‭ ‬او شاهد‭ ‬وقایع‭ ‬بوده است. (مذاکرات روز سه شنبه سوم رجب مجلس شورای ملی در رابطه با اسرای ایل باشکانلوی قوچان)، و بدین ترتیب در می‌‌یابیم‭ ‬جعفرقلی‮‬‭ ‬در‭ ‬فاصله‌ی‭ ‬سال‌های ۱۲۲۹ ‬تا‭ ۱۲۶۶ ‬شمسی ‬شعر‭ ‬می‌‌سروده‭ ‬است‮. همان‌طور که تولد جعفرقلی در میان مه روزگار ناپیداست مرگ و مزار او نیز ناپیداست ولی برخی معتقدند او به حج رفته و دیگر بازنگشته است. اشعار او به خوبی روایتگر زندگی اوست. او به نقاط مختلفی در داخل و خارج کشور سفر داشته‌ است و تجارب و آموخته‌هایش در اشعارش نمود یافته‌است.


هر چند می‌توان در مورد سواد جعفرقلی شک کرد اما تبحر و آشنایی او را با زبان‌های کرمانجی، ترکی، عربی و فارسی نمی‌توان زیر سؤال برد. چنانکه در شعر معروف (دلوه‌رامِن) در برخی از لنگه‌ها یک مصراع ترکی، یک مصراع کردی و مصراع دیگر آن فارسی است.


جعفرقلی در اوایل جوانی عاشق دختری به نام مِلواری (به فارسی: مروارید) می‌شود که نام او را در بسیاری از اشعارش آورده‌ است. این عشق مسیر زندگی او را عوض می‌کند همچنان‌که در زندگی بسیاری از عرفا حادثه عشق، نقش بیدار کنندگی داشته‌ است. اگر چه اطلاعات چندانی دربارهٔ ملواری در دست نیست، اما برخی او را دختر عموی جعفرقلی دانسته‌اند و برخی معتقدند وجود خارجی ندارد و نام او در اشعار جعفرقلی سمبل عشق آسمانی است.


جعفرقلی در دوران جوانی به گله‌داری می‌پرداخت و به همراه گله‌های خود در کوه و دشت روان بود تا اینکه روزی با شنیدن صدای دلنشین دوتار کولی‌ها به سوی چادر آن‌ها روان می‌شود و یکی از بزهای خود را با یک دوتار معاوضه می‌کند. در بازگشت به روستا، عمویش که سرپست او بوده از این اتفاق ناراحت می‌شود و او را مجبور می‌کند تا دوتار را پس بدهد و بز را بازگرداند. این اتفاق جعفرقلی را به شدت ناراحت می‌کند و او در آرزوی به دست آوردن دوتار می‌ماند. تا این که شبی در عالم خواب دوتاری به او مرحمت می‌شود و این خواب باعث آغاز اشراق و شیدایی او می‌شود.


جعفرقلی علاوه بر هنر شاعری، که بنا به گفته او هنر اصلی اش است، دوتار را نیز به خوبی می‌نواخته و اشعارش را با آهنگ دوتار زمزمه می‌کرده‌ است. جعفرقلی شاید آخرین عارف و شاعر کُرد شمال خراسان است که هنوز اشعاری هم سنگ شعرهای او سروده نشده‌است. یازده آهنگ به جعفر قلی منسوب است که خود جعفرقلی آن‌ها را از کسان دیگری دریافته، اما به شیوهٔ خود درآورده است.


جعفرقلی بشخصه هیچ وقت شعری را یادداشت نمی‌کرده یا از کسی نمی‌خواسته‌ است که شعرهای او را یادداشت کنند؛ به همین دلیل عمده اشعار او نسل به نسل و سینه به سینه نقل شده‌ است و معدود افرادی هم بعضی از شعرهای او را یادداشت کرده‌اند تا اینکه در نهایت به کوشش کلیم‌الله توحدی، محقق پیش‌کسوت و نام آشنای فرهنگ و فولکور منطقه خراسان، به خصوص خراسان شمالی این اشعار جمع‌آوری و تصحیح شده‌ است و با عنوان دیوان عرفانی جعفرقلی زنگلی ملک شعرای کرمانج منتشر شده‌ است.


از جعفرقلی دیوان اشعاری به جای مانده است که به کوشش کلیم‌الله توحدی، تصحیح و به کوشش احمد عضدی با عنوان دیوان عرفانی جعفرقلی زنگلی ملک‌شعرای کرمانج منتشر شده است.


▪︎نمونه‌ی اشعار:

(۱)

فارسی:

آرزو دارم بسی من عابدین را چاکرم

بعد زین‌العابدین باقر بود تاج سرم

صاحب تقصیرم و من خاک پای جعفرم.


(۲)

کردی:

وا دنیا سَرایَه که کاروان ده که گذر

دیداری ته ده خازم مرم ژه انتظاره

تو دریا ودریاچه خه وا نا که ئاری دل.


(۳)

ترکی:

چوخ کیسمه لَر، گلَر، گیدَر زمانه 

فلک مَنی جدا سالدی یور دیمدن

غریب اولکاسندن اولدی جعفریمند 

دمبدم عشق آتشندن دین و ایمان یاندرور.


(۴)

عربی:

باصلات دائم و هم اکله خُبزشعیر 

قال رسول القریشی علی شیخ کبیر 

اسدالله قاسم جناع عدن والسعیر.


 

گردآوری و نگارش:

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)



منابع تکمیلی

- دیوان عرفانی جعفر قلی زنگلی/کلیم‌الله توحدی/ناشر: واسع؛ چاپ دوم: ۱۳۸۷.

- سایت همشهری آنلاین.

- مجله شعر/شماره ششم/شهریور و مهر ۱۳۷۲.

- لغت‌نامه دهخدا.

https://www.google.com/amp/s/www.mehrnews.com/amp/2011099/

هاشور در هاشور ۱۱۱

هاشور در هاشور ۱۱۱



دلم،،، 

برایت خیلی تنگ می‌شود...

ناخود آگاه، 

شماره‌ات را می‌گیرم اما،

هیچ وقت جواب نمی‌دهی!

...

نمی‌دانم،،،

      نمی‌دانم'

شاید پیش خدا

 تلفن را پاسخ دادن،

                  --قدغن باشد!؟ 

 


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

هاشور در هاشور ۱۱۰

#هاشور_در_هاشور ۱۱۰

 من،،،
 نشان شجاعت گرفتم؛
برای جنگیدنِ جسورانه ام
با همه!
برای فتح قلب تو!
...
و تو،،، اُسکار گرفتی
برای اجرای
نقشِ اولِ همه ی غریبه‌ها!



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)  
کتاب اعجاز عشق

هاشور در هاشور ۱۰۹

#هاشور_در_هاشور ۱۰۹

کشنده‌تر از گلوله؛
نبودن توست...
--(مرگِ تدریجی!)--
ـــ
وقتی،،،
روزهای سال تمام می شود وُ،
هنوز' 
    ندارمت!

      

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)  
کتاب اعجاز عشق

هاشور در هاشور ۱۰۸

#هاشور_در_هاشور ۱۰۸

جای نبودنت را
دلتنگی پُر کرده وُ
سینه به سینه
قلب‌ام را تسخیر می‌کند،
و من برای یافتنت
هرزه و ولگرد
     --چون باد پاییزم.

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)  
کتاب اعجاز عشق

اسماعیل خویی درگذشت

اسماعیل خویی درگذشت



اسماعیل خویی شاعر معاصر و عضو کانون نویسندگان ایران، درگذشت.




اشعار خویی در کشورهای مختلف و به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شده‌اند. او همچنان با تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، به این زبان نیز اشعاری سروده است و نخستین شاعر ایرانی است که جایزه روکرت درکوبرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کرده است. خویی در سال ۱۳۶۳ از ایران مهاجرت کرد و از آن زمان در لندن زندگی می‌کرده است. 


«بی‌تاب»، «از صدای سخن عشق»، «درنابهنگام»، «جهان دیگری می‌آفرینم» و «قهقاه ناشنیدنی مرگ» از جمله آثار اوست ...

هاشور در هاشور ۱۰۷

#هاشور_در_هاشور ۱۰۷


 گونه هایم ،،،

این روزهای زخم ودرد

لگدمالِ  پای اشک ست و،

                     -خونابه...

 آه؛

چه برسرت آمده ست

               -- ای دل؟!


        

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

هاشور ۰۸ رها فلاحی

چشمانم ابری‌ست؛

همراهم--

 چتری خواهم داشت

     --به احتمالِ باران!




  

#رها_فلاحی

هاشور در هاشور ۱۰۶

#هاشور_در_هاشور  ۱۰۶



گیرم که آفتاب بر آید وُ،

 از لقاح با افقِ باکره

 سایه روشن سحر، 

  --صبحی بزاید زیبا!

...

مرا چه سود که؛

بی تو--

 همه‌ی روزهایم 

        تاریک است! 

 


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)