انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

عزت‌الله چنگایی شاعر خرم‌آبادی

استاد "عزت‌الله چنگایی"، پیشکسوت رسانه، شاعر و ترانه‌سرا لرستانی، و چهره‌ی سال ۱۳۹۶ هنر انقلاب  و پایه‌گذار شعر انقلابی لرستان، زاده‌ی دهم آبان ۱۳۳۴ خورشیدی، در خرم‌آباد است.

  ادامه مطلب ...

مرده‌ن

مەردەنیش لە کوردەکان 

کەرخی ناته‌بایی‌و ناخۆشی هەیە

یان بە گولۆڵە سۆراغیان دەگڕی 

یان لە کەژ و کێف دایان‌ده‌خات.


◇ ترجمه به فارسی:


مرگ هم با کُردها سر سازگاری ندارد

یا با گلوله سراغشان می‌رود

یا که از کوه پرتشان می‌کند!.





#زانا_کوردستانی 




رونمایی از کتاب تو

رونمایی از کتاب شعر با عنوان «تو» با ترجمه سعید فلاحی 


                    ┄┅═✧❁

کورد

ئەمن دەریا ناشناسەم 

زمانی سارا نازانەم

بەڵام ئاهەنگی کیفسان لە گوێەم رۆشناس‌و

نەوای کەژ و کێفەکان لە نیۆی کەمری دڵما، تێدانەبۆ

ئەمن لەتە بەردیک بۆم لە نێوانی کیفسان 

بە پەیکەریک گەڕیام بە ناوی "کورد"

هەرچەند نە لە تەک دەریا ئاشنام و نە لە گەڵ سارا مەحرەم

بەڵام پڕ لە هۆرەهۆرەکانی بەردەم‌و

له نێوانی کۆت کرنی کەوکەکان

ده‌ست له نیۆی دەستی دارە بەڕوەکان سما دەکەم.


◇ ترجمه به فارسی:


من دریا را نمی‌فهمم 

زبان صحرا را نمی‌دانم 

اما صدای کوهستان در گوشم آشناست  

و آوای کوه‌ها در سنگ دلم، حلول می‌کند 

من تکه سنگی بودم در اجتماع کوهستان 

تندیسی شدم به نام "کُرد" 

اگرچه نه با دریا آشنایم و نه با صحرا محشور 

اما پر از زمزمه‌های سنگم 

و میان آواز کبک‌ها،

دست در دست بلوط‌ها می‌رقصم.




#زانا_کوردستانی 

داستانک آرزو

داستانک آرزو



با سر و صدای زیاد و وحشتناکی بر زمین خورد!.

کارگر چوب‌بر، اره‌برقی‌اش را خاموش و با پشت دست عرق پیشانی‌اش را پاک کرد.

-- : ای کاش با من مداد و دفتر بسازند، یا که تلی هیزم، نه دسته‌ی تبر.

این سخنان را درخت صنور در لحظات آخر سقوطش با خود زمزمه می‌کرد.



 #زانا_کوردستانی

کوردستان

▪کوردستان:

 

لە شنۆ بێ یان نەغەدە

ئەمەی بەندە، هەر کورده

بە پیکنین و خەندە

کوردی بڵێن، که قه‌نده

دیاربکریکی هەژارم

لە غوربتم و پەژارم

من کوردم و کورد زمان

تورکی نەتەۆم بە هەرزان

لە خانەقین‌ یان چنار

کاریکەر بێ یان بێکار

من کوردم و کورد زمان

تازی ناڵیم موسەلمان

لە ماردین یان لە سنجار

ئازاد بەبەم یان سر، دار

من کوردم و کورد زمان

کوردی نادەم به تاڵان

مووسایی یان ئەرمنی

ئەهل حەقی هەرسینی

شیعه بەبەم یان سوننی 

یان هەر مەزهەب و دینی

من کوردم و کورد زمان

وەڵات نادەم بە تاڵان

لە روژآوو باک* و باشوور

روژهلات گه‌رچی ها دوور

کوردستان هەر یەکیکە

قەلب و سینگیان لەتیکە.

 

 #زانا_کوردستانی


-------------------------- 

* سووکه‌ڵه‌ناوی باکوور 

نقد چند شعر زانا کوردستانی توسط امیرحسین علامیان

▪نقدی از "امیرحسین علامیان" (اعتراض) بر چند شعر زانا کوردستانی

  ادامه مطلب ...

ترجمه‌ی شعرهایی از شاعران جهان

▪ترجمه‌ی چند شعر کوتاه از شاعران جهان توسط زانا کوردستانی *



(۱)

زن همسایه را عزت و احترام می‌گذارد 

و با زن خود 

همچون شب سیاه رفتار می‌کند.

(ناتالیا هاراک - روسیه)



(۲)

آفتاب که بر سر آدم‌برفی تابید،

چند قطره عرق 

در چشمانش افتاد.

[مارینا هگین - روسیه] 



(۳)

زمستان 

ردی آبی، به جای می‌گذارد 

بر روی ساق پاها!

[جین ریشهولە - آمریکا] 



(۴)

در آخرین روز تابستان هم 

کرم شب‌تاب  

نمی‌خواهد چراغش را ترک کند.

[لومیلا بالابانونا - بلغارستان] 



(۵)

در صبحگاهی پاییزی

مرد متکدی، 

جایش را به دانه‌های برف وا گذاشت.

[فالیریا سیمونوفا - روسیه]



(۶)

بهترین ظرف‌هایش را نگه می‌دارد

برای روزهای بهتر 

مادر هشتاد ساله‌ام.

[تیریزا موریمینو - ژاپن] 



(۷)

کودکان کمک می‌کنند 

برای هرس باغ‌های ملی،

نزدیک نیروگاه‌های اتمی.

[تروزە سیندیک - آلمان] 



(۸)

بخوان ای پرنده‌ی کوچک 

تو هم نظر بده،

در انتخاب نامی برای نوزاد ما!

[انیسه جیسیس - کرواسی] 



(۹)

باد و سرما 

آواز پاییزی  

در گلوی نی‌لبک 

[کالا رامیش - هندوستان] 



(۱۰)

ماه کامل 

نمی‌تواند خودش را پنهان کند 

حتا پشت درختان صنوبر!

[لونا مونگیسگورد - دانمارک] 


----------

* این اشعار از روی برگردان کُردی قباد جلیزاده، ترجمه شده است 

نقدی بر مجموعه شعر آسایشگاه

"آسایشگاه" نام جدیدترین اثر "سامان فلاحی" (سامو) دوست شاعر و ادیب و فرهیخته‌ی رنجدیده‌ی رنجورم است. گرچه مدت‌ها قبل ساموی عزیز، این اثر وزین را برایم فرستاده بود، ولی بخاطر مشغله‌، فرصت مطالعه‌اش را نداشتم، تا اینکه اواسط خرداد ماه ۱۴۰۳ این توفیق نصیب شد و خواندم و خواندم و خواندم...

 

 

"سامو" زاده‌ی سال ۱۳۶۹ خورشیدی، در نورآباد است، اما ۱۳۶۹ سال درد در تنش رسوخ کرده و پوست و گوشت و استخوانش را با رنج و محنت تنیده است.

کتاب "آسایشگاه" مجموعه‌ای از ۱۵ شعر سپید است، که در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات تک واژ در ۶۲ صفحه و ۵۰۰ نسخه عرضه شده است.

نام کتاب وام‌دار سومین شعر این مجموعه است و شاعر کتابش را به همسرش "حلیسا" که پناه تمامی اندوهش است، تقدیم کرده است.

آقای "سابیر هاکا" شاعر شعرشناس، مقدمه‌ی کتاب را زحمت کشیده و "سامو" هم یکی از اشعارش را به او تقدیم کرده است.

شعرهای "سامو" سرشار از تخیل، تصویرسازی، تشبیهات بکر و بدیع، تنش‌های فکری و ذهنی، عاشقانه‌های بی‌شمار، ارادت و احترام به مادر، به خط کردن دردها و رنج‌ها و آلام خود و خانواده و جامعه و بشریت و... و... است.

"سامو" شاعری کم گوی و لیک گزیده گوست. مادام که شعر سراغش را نگیرد، سراغ سرودن نمی‌رود. تشنه‌ی شعر است، ولی فریب سراب‌های سرایش را نمی‌خورد.

شعرش از درون به بیرون پرتاب می‌شود، و همین مهم،  عنصر عاطفه و حس  را در شعرش برجسته کرده است، و نتیجه کار، شعری می‌شود، که خواننده را حضیض و کیفور می‌کند.

"سامو" شاعری‌ست، که به ظرافت‌ها و بازی‌های زبانی مسلط و آگاه است و حساسیت بالایی نسبت به زیست شاعرانه کلمات و نحو زبان از خود نشان می‌دهد، و با این شورمندی و عاطفه‌مندی درونی اشعار تازه‌ای و خورایی را خلق می‌کند.

همسو با این همه زیبایی و زیبدنگی در شعر "سامو"، من بر این باورم که اشعار "سامو" جوششی کوششی است!.

بدین معنا که اگر شعر "سامو"، تنها جوششی بود، نمی‌توانستیم اذعان کنیم که او در انتخاب واژگان دستی نداشته و تمامن حاصل طبعش بوده است. 

"سامو" هرچه را که از چشمه‌ی غلیان طبعش، جوشیده، روی کاغذ نگاشته و بس، لیکن دقیقن در بسیاری از جاها و سطور شعرش, واژه‌گزینی کرده و در انتخاب و گنجایش صحیح واژگان شعرش کوشش و همت ورزیده است و هرجا که پی برده که در شعرش واژه‌ای نمود بهتری دارد، آن‌را به کار بسته است. 

بی‌اغراق نه فقطـگفت، بلکه باید فریاد برآورد، که دایره‌ی واژگان "سامو" بسیار وسیع، بی‌پایان، نو و امروزی‌ست، امری که در محدود و معدود شاعران هم سن و سالش، سراغ داریم.

در زبان شعری "سامو" واژگان پارسی و ایرانی. بسیار نمود دارد، گرچه به اجبار از واژگان غیر پارسی هم بهره‌گیری کرده است. در کنار این در گوشه و کنار شعرهایش زبان مادری را هم گنجانده است.

تا هنگامی که مخاطب، این کتاب و این اشعار را نخوانده باشد، پی نخواهد برد، که "سامو" چه ناب و نغز و سره، کلمات لجام گسیخته را افسار زده و آرایه‌های وحشی را رام کرده است.


■□■


▪سامو در جای جای شعرهایش، از عشق و عاشقی دم می‌زند:

(۱)

تو عظمت کدام رنجی که پایان نمی‌یابی؟

[اندوه - ۱۰]


(۲)

من شبیه کدام دردت هستم که دوست نداری به یاد بیاوری‌ام 

[اندوه - ۱۳]


(۳)

آن‌قدر به تو فکر کرده‌ام که از سینه‌ام زنبق می‌شکفد 

[بوسه‌های شناور - ۱۹]


(۴)

من عاشقت هستم 

یک عاشق که در ساعتی مشخص 

باید قرص‌هایش را بخورد 

[آسایشگاه - ۲۵]


(۵)

اگر تو قاتل نبودی چرا من حس یک مقتول را دارم؟

[وارث - ۵۸]



▪سامو مابین شعرش، از مادر و دردها و رنج‌هایش سخن می‌راند:

(۱)

و مادرم نمی‌تواند جسدم را از دیگر سربازهای کشته شده تشخیص دهد.

[اندوه - ۱۳]


(۲)

هشت بچه از رحم مادر بیرون آمدیم 

هشت برابر خانه کثیف‌تر شد 

هشت برابر گرسنه‌تر شدیم

هشت برابر بدبخت‌تر شدیم 

[آسایشگاه - ۳۰]


(۳)

آه مادرم!

خواهر جدایی ناپذیر رنج

[دا - ۴۵]


▪ سامو پای حلیسا را در رج به رج و خط به خط شعرهایش باز کرده است:

(۱)

این‌جا سفیدتر از تمام کفن‌های دنیاست 

سفید

سفید 

سفید 

که می‌نشیند بر روی لباس کُردی‌ات این زمستان 

حالا به من بگو چگونه رنگ‌های لباس‌ات را به یاد بیاورم؟!

[اندوه - ۱۷]


(۲)

تو اینجا باشی 

دیگر به قرص احتیاجی ندارم 

[آسایشگاه - ۲۶]


(۳)

و چنان در آغوشم می‌گیری 

که خودمان هم نمی‌دانیم دو نفر هستیم 

[لمس - ۳۹]


(۴)

نمی‌دانند 

تو عمیق‌تر از آن رخنه کرده‌ای 

که این قرص‌ها با دز چند برابر پیدایت کنند 

تو را لابه‌لای ذرات بدنم مخفی کرده‌ام 

[آسایشگاه - ۲۳]


▪ شعر سامو وام‌دار طبیعت است و جفای رفته برجانش را شعر کرده است:

(۱)

می‌بینی 

هیچ درختی نمی‌تواند برای از دست دادن شاخه‌هایش گریه کند 

به راستی رنج درخت از آدمی بیشتر نیست؟

[اندوه - ۱۸]


(۲)

کدام پرنده‌ی در حال کوچ را کشته‌ام که این‌گونه وطنم را پیدا نمی‌کنم 

[وطن - ۵۴]


(۳)

آخر می‌دانی؟!

هیچ کوهی با هواپیما دوست نمی‌شود

[وارث - ۵۶]


▪سامو از درد و آلام خودش و خانواده و جامعه و کل بشریت می‌گوید:

(۱)

نگاه کن 

ما جز تکثیر ترس تولید مثل موفقی نداشته‌ایم 

[اندوه - ۱۵]


(۲)

همه‌ی قبیله از این‌که دختر به دنیا آورده‌ای 

بدجور نگاهت می‌کنند 

[وحید - ۶۱]


(۳)

فقر دقیقا به قوی‌ترین نقطه حمله می‌کند 

مثل شلیک شکارچی به سردسته‌ی غازهای مهاجر 

[غازهای مهاجر - ۳۷]


سخنی بایدم بود که ابتدا بیان می‌کردم، اما گذاشتم که آخر امر بگویم، "سامو" نخست استاد شعر شده و آنگاه شعرش را بر ملا کرده است...

او سراغ شعر نمی‌رود، شعر سراغش را می‌گیرد.



با ارادت تمام - زانا کوردستانی 


صابر صدیق شاعر کرد زبان

استاد "صابر صدیق" (به کُردی: سابیر سدیق) شاعر کُرد عراقی‌ست.

  
ادامه مطلب ...

گه‌نداو

گەنداو، دریاییکه رەگەڵ پەلە ناسنامەیکی چرووک!

لە رەڤین، تاکو خۆی بە کنارێنەکە رۆژ بگینی

رۆژ هیوائیکه بۆ خەلاسی لە شەۆ

شەۆ فڵته‌فڵتیکە بۆ کوێلەداری لە مرۆڤ 

مرۆڤ چراویکە قانگ‌گرتی 

هه‌ڵواسراو له پژەپۆیی مێژوو

وا گەگانە توزولکەی هیواداری لە خۆی هل‌بۆرینەسەوە

ئاه،،، نایینه‌ن

ئادەمی و بەشەر!

وا ئافتاو و وەرەتاوەکانیان نێوی هجرەکانی رەشایی سرگوون کەردەیان 

پیخەنین‌و

سه‌ربه‌ستی‌و

سماو

تێگەشتن‌و

و بوته‌یلیکیان سازی 

له بەردو

لە نەزانین‌و

له پروپووچ‌و

له گەڵ گیریست...

بەڵام ئەمن نەتەوەی رۆجیارم!

قۆم و خزمی مانگەشەو 

گەرچی مۆمەم 

بەڵا وێستاوەم لپێشی رەشایی...


◇ ترجمه به فارسی:


مرداب، دریا نامی‌‌ست با اوراق هویت جعلی

در فرار تا که خویش را به ساحل روز برساند

روز امیدی‌ست برای رهیدن از شب

شب فلسفه‌ای برای استیلای بشر

بشر چراغی‌ست دود‌اندود

آویزان بر شاخه‌های تاریخ

که گهگاه کور سویی روشنایی از خود به جای گذاشته است

آه، همینانند،

آدم‌ها!

که خورشید‌ها را به حجره‌های تاریکی تبعید کردند

خنده را

آزادی را 

رقص را 

فهم را

و توتم‌هایی ساختند 

از سنگ

از جهل 

از خرافه

با گریه...

اما من نواده‌ی آفتابم 

خویشاوند مهتاب 

گرچه شمع‌ام

اما ایستاده‌ام در مقابل تاریکی.



#زانا_کوردستانی

کتاب یک درس آموزنده منتشر شد

کتاب یک درس آموزنده (لینو یاد می‌گیرد) منتشر شد


کتاب مصور "یک درس آموزنده" (لینو یاد می‌گیرد) با نویسندگی و تصویرگری خانم "پخشان گولانی" نویسنده‌ی سلیمانیه‌ای و ترجمه‌ی آقای "سعید فلاحی" (زانا کوردستانی) منتشر و در دسترس عموم قرار گرفت.


این کتاب که برای گروه سنی کودکان تهیه و منتشر شده است، به همت انتشارات زیتون در ۱۴ صفحه‌ی مصور رنگی و قطع خشتی عرضه شده است.


مترجم برای تشویق عموم جامعه و خصوصأ کودکان به امر کتاب‌خوانی، فایل pdf رایگان کتاب را در فضای مجازی عرضه کرده است.


برای تهیه فایل pdf این کتاب می‌توانید به آدرس‌های زیر مراجعه کنید:


▪لینک دانلود مستقیم:


<a href="https://uupload.ir/view/کتاب_یک_درس_آموزندە_f1o2.pdf/" target="_blank"><img src="https://s8.uupload.ir/css/images/udl6.png" border="0" alt="دانلود فایل با لینک مستقیم" /></a>



▪کانال تلگرامی انجمن شعر و ادب رها:


https://t.me/mikhanehkolop3/18006




داستان کوتاه گرگاس

گـرگـاس


سایه‌سار دیوار خرابه را انتخاب کرده بود و داشت استراحت می‌کرد.

چند وقتی بود که با هم آشنا شده‌ بودیم و هر وقت من دور و بر استطبل پیدایم می‌شد، کاری به کارم نداشت.

آن روز دم‌دمای غروب باز سراغش رفتم. می‌خواستم متقاعدش کنم که آنجا را ول کند و با من بیاید.

نزدیکش رفتم. روبرویش نشستم. هیچ واکنشی نشان نداد. گویی که مرا اصلن نمی‌بیند. نگاهم با نگاهش تلاقی پیدا کرد. چشمانش برقی زد، اما حس خوش‌آیندی برای من نداشت.

از بس در گوشش وزوز کرده بودم، دیگر اعتنایی به حرف‌هایم نمی‌کرد. خواستم برای آخرین بار سعی خودم را بکنم، که شاید متقاعد شد و همراه من بیایید.

کمی دیگر به او نزدیک شدم و

گفتم: بهار می‌آید، با هم به شکار بزها و گوسفندها و خرگوش‌ها می‌رویم!. 

با همان نگاه سرد و بی‌روحش نگاهی به من کرد و بعد به انتهای غروب خیره شد.

گفتم: تابستان می‌آید، همه جا زیبا می‌شود؛ و در خنکای شب‌هایش، روی صخره‌های کوهستان شمالی شب‌ها را می‌گذرانیم!.

باز حرفۍ نزد، فقط این‌بار حالت دست‌هایش را تغییر داد.

گفتم: بعد نوبت پاییز می‌رسد؛ آهو و گوزن‌ها در دشت پیدایشان می‌شود.

باز او چیزی نگفت، و با پوزه‌اش لای موهای خاکستری‌اش را خاراند.

من فراموش کرده بودم که او تمام زندگی‌اش را با قلاده‌ای به گردن گذرانده بود.

گرگ بیچاره، یک سگ گله شده بود!.


 

 #زانا_کوردستانی

تلخیصی بر کتاب پهلوان دیوانه سر

کتاب "پهلوان دیوانه سر" نوشته‌ی "داوود غفارزادگان" است، که برای مخاطب نوجوان نوشته شده است، اما به دلیل نوع خاص شیوه‌ی روایت آن قابلیت استفاده برای مخاطب بزرگسال را نیز دارد. 

      ادامه مطلب ...

کورد یه‌کیگه!

[کورد یەکیگە] 


کۆساڵان بەفر دەباڕیدو 

ئەمن لە قۆچان ساردم دەبێ 

من هاتنەگرین ئەبم 

سیروان لەمالەم لە ئاو ئەبێت 

لە عەفرین و کۆبانی برین‌داڕی گوڵۆڵە دەبن 

من لە بوژنۆرد لەسەرخۆم‌دەڕۆم و 

لە شیروان شەهید ئەبم 

لە ئامەد خۆیان‌نیشان‌ئەدن و گه‌له‌کۆیی ئەکەن

من لە کرماشان قۆڵبەست ئەبم 

لە وان تێئەچۆن و 

لە سنەی سەربەرز مشتەکانم گرێ دەبن 

ئاخ!

بۆ نافامێن؟!

چه لە ئیزمیر بێم یان لە مێردینی باکوور 

چە لە جزیری بێم یان لە حەسەکە‌ی ڕۆژئاوا

چە لە ورمێ بێم یان لە ئیلامی ڕۆژھەڵات

چه له سڵیمانی بێم یان لە ھەڵەبجە‌ی شەهیدی باشوور

ئەمن کوردم!

چوارلەت نا 

سەد لەتمێش بەکەن 

تا هەناسەم‌دەرتێ 

هەوار و فەریا دەکەم 

کورد یەکیگەۆ له یه‌ک جیاو نابن...


◇ برگردان به فارسی:


(کُرد یک تن است)

کوسالان برف می‌بارد و

من در قوچان سردم می‌شود

من گریه‌ام می‌گیرد

سیروان پر آب می‌شود 

در عفرین و کوبانی تیر می‌خورند و زخمی می‌شوند 

من در بجنورد بیهوش می‌شوم و 

در شیروان شهید

در دیاربکر تظاهرات می‌کنند 

و من در کرمانشاه بازداشت می‌شوم

در وان سرکوب می‌شوند 

و در سنندج مشت‌های من گره می‌شوند 

آه!

چرا متوجه نمی‌شوید؟!

چه ازمیر باشم چه ماردین در باکوور

چه جزیره باشم چه حسکه در روژاوا 

چه ارومیه باشم چه ایلام در روژهه‌لات

چه سلیمانی باشم چه حلبچه‌ی شهید در باشوور

من کُردم

چهار پاره که هیچ 

صد پاره‌ام کنید 

تا نفس بر بیاورم 

فریاد خواهم کشید 

کُرد یکی‌ست و دو تا نمی‌شود!




#زانا_کوردستانی 


تافگه صابر شاعر سلیمانیه‌ای

خانم "تافگە صابر" (به کُردی: تاڤگە سابیر)، شاعر، نویسنده، سازنده‌ی برنامه‌های تلویزیونی و فعال سیاسی و مدنی کُرد، ساکن سلیمانیه اقلیم کردستان است. 

  ادامه مطلب ...

فریرا گولار شاعر برزیلی

آقای «خوزه ریبامار فریرا» که به نام «فریرا گولار» شهرت داشت و از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی برزیل محسوب می‌شد، در سال ۱۹۳۰ در شمال شرقی برزیل در سائولوئیس؛ دیده به جهان گشود و در ۴ دسامبر سال ۲۰۱۶  (روز یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵) در بیمارستانی در ریودوژانیرو در اثر ابتلا به ذات‌الریه؛ در ۸۶ سالگی از دنیا رفت.

  ادامه مطلب ...

مهرداد جمشیدی شاعر کرمانشاهی

آقای "مهرداد جمشیدی" متخلص به "مهرداد مانا" شاعر کرمانشاهی، زاده‌ی سال ۱۳۵۸ خورشیدی در کرمانشاه است.

  ادامه مطلب ...

سعید تاتینا شاعر بلداجی

زنده‌یاد "سعید تاتینا بلداجی"، شاعر بختیاری، زاده‌ی سال ۱۳۵۶ خورشیدی در شهر گز بلداجی، استان چهارمحال و بختیاری است.

  ادامه مطلب ...

رزگار جباری شاعر کرکوکی

آقای "رزگار جباری" (به کُردی: ڕزگار جەباری)، شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر کُرد، زاده‌ی یک فوریه ۱۹۸۰ میلادی، در کرکوک، و اکنون ساکن اربیل است.

 


▪نمونه‌ی شعر:

 (۱)

شب‌های کوتاه،

به یادم می‌آورند راهی تاریک را،

کرم‌های شبتاب کجایند؟



(۲)

آگاه باش،

هر چه در طول زمان 

بالا و بالاتر می‌روی،

در دیده‌ی مردمان کوچک‌تر جلوه می‌کنی!





گردآودی، نگارش و برگردان اشعار: 

#زانا_کوردستانی

سید بابه شیخ حسینی نویسنده‌ی سروآبادی

زنده‌یاد "سید بابه شیخ حسینی"، نویسنده و پژوهشگر نامدار و مردمی کُردستانی، زاده‌ی سال ۱۳۳۱ خورشیدی، در شهرستان سروآباد بود. 

  ادامه مطلب ...

داستان کوتاه مرخصی

داستان کوتاه مرخصی



محکم پا کوبید و سر جایش سیخ ایستاد. نگاهی توی صورت‌اش انداخت. 

- قربان عرضی داشتم!.

صدایش می‌لرزید.

- بفرمایید!؟

- مشکلی برایم پیش آمده!؛ سرگروهبان اعتمادی به من مرخصی نمی‌دهد!.

و بعد با شرم و سرافکندگی نگاهی کوتاه، به چشمانش انداخت!

- با چند روز مشکلت حل می‌شود، پسرم؟!

سرباز خوشحال، که به این راحتی با درخواست مرخصی‌اش موافقت شده است؛ جواب داد:

- سه چهار روز قربان! 

چند ثانیه سکوت برقرار شد. سرباز از شدت هیجان، صدای ضربان قلبش را می‌شنید.

- برو پسرم! انشالله مشکلت که حل شد برگرد.

- ممنون جناب!

سرباز به تصویر منعکس شده‌ی خودش در آیینه‌ی چسبیده به دیوار آسایشگاه، احترام نظامی گذاشت و خارج شد.

دقایقی بعد از دیوار پادگان بالا کشید و رفت.


 

#زانا_کوردستانی


سید خلیل حاکم زاده شاعر رشتی

استاد "سید خلیل (مسعود) حاکم‌زاده" شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار گیلانی، زاده‌ی ۲۲ فروردین ماه ۱۳۳۷ خورشیدی، در رشت است.


  ادامه مطلب ...

چنار نامق شاعر کلاری

بانو "چنار نامق" (به کُردی: چنار نامیق)، شاعر و نویسنده‌ی کُرد زبان، زاده‌ی شهر کلار در اقلیم کردستان است.

  ادامه مطلب ...

چومان هاردی شاعر سلیمانیه‌ای

بانو "چومان هاردی" (به کُردی: چۆمان هەردی) شاعر، مترجم و نقاش کُرد، زاده‌ی سال ۱۹۷۴ میلادی در سلیمانیه عراق است.


  ادامه مطلب ...

کتاب تو منتشر شد

مجموعه اشعار "تو" با ترجمه‌ی "زانا کوردستانی" منتشر شد


▪بڵاوەو بۆ!


کتێبی "تۆ" کومەڵە شیعری "نەزیر غەفور" ناسڕاو بە "نەزیر تەنیا" شاعیری کوردی باکووری، به زمانی فارسی وەرگیر و بڵاوەو بۆ.

ئاغای "سەعید فەلاحی" ناسڕاو بە "زانا کوردستانی" شیعرەکانی ئەم کتێبە بە فارسی ترجومە کردەوە.

ئەم کتیبە بە ۹۲ لاپەرە و هزار قاب لە لایەن دەزگای چاپ و بڵاوکردنی کتیبی هورمس لە ئیران‌دا بڵاوەو بۆ.



▪تو، بر پیشخوان نشست!


کتاب "تو" مجموعه اشعار "نظیر غفور" شاعر معاصر کُرد زبان منتشر شد.

آقای "نظیر غفور" (به کُردی: نه‌زیر غه‌فور) مشهور به "نظیر تنها (به کُردی: نه‌زیر ته‌نیا) شاعر کُرد، زاده‌ی ۱۹۸۸/۰۵/۲۹ میلادی در اقلیم کردستان است. وی که فقط تا ششم ابتدایی تحصیل کرده است، اما به اصول سرایش شعر مسلط است و اشعاری زیبا و نغز و بی‌نقص می‌سراید. 

ترجمه‌ی اشعار این کتاب را "سعید فلاحی" (زانا کوردستانی) انجام داده و ویراستارش هم خانم "لیلا طیبی" بوده است.

"سعید فلاحی" با تخلص "زانا کوردستانی" زاده‌ی سال ۱۳۶۳ خورشیدی در کرمانشاه و ساکن بروجرد است. 

این کتاب دوازدهمین کتاب مستقل وی و شانزدهمین کتابی است که از ایشان چاپ شده است. پیش از این چهار کتاب شعر به صورت مشترک با همکاری همسرش خانم "لیلا طیبی" با عناوین «چشم‌های تو»، «گنجشک‌های شهر هم عاشقانه نگاهت می‌کنند»، «عشق از چشمانم چکه چکه می‌ریزد»، «عشق پایکوبی می‌کند» و یازده کتاب داستان، شعر و ترجمه با عناوین: «دیوانه»، «ریشه‌های عطف»، «آمدنت چه لهجه غریبی دارد»، «تو که بروی، پاییز از در می‌آید؟»، «سومین کتاب تنهایی»، «هنوز برای دوست داشتن، وقت هست»، «از زمانی که خدا بود»، «حکایتی دیگر از شیرین و فرهاد»، «میان نامه‌ها»، «هم قدم با مرگ» و «ناله‌های امپراطور» منتشر نموده است.

این کتاب در بهار ۱۴۰۳، با شماره شابک ۹۷۸۶۲۲۸۰۵۴۹۴۰ در شمارگان هزار جلد و ۹۲ صفحه، توسط نشر کتاب هرمز چاپ و منتشر شده است.


▪از متن کتاب:

گذر زمان

همه چیز را ثابت خواهد کرد

روزی فرا خواهد رسید که پی خواهی برد

تو چه انسان دل سنگی بودی...


بهرام علیزاده شاعر کوچصفهانی

دکتر "بهرام علیزاده" شاعر، منتقد ادبی، معلم و مدرس آواز گیلانی، در شهریور ماه ۱۳۵۱ خورشیدی، در کوچصفهان دیده به جهان گشود. 

  ادامه مطلب ...

ترجمه‌ی شعرهایی از بندی علی

▪سه شعر از #بندی_علی شاعر معاصر کُرد با ترجمه‌ی #زانا_کوردستانی 


(۱)

[جنگ] 

هرگاه که جنگ به سرزمینی پای بگذارد،

سربازها، ماهی می‌شوند!

گرفتار بر سر قلاب‌ها!

خانه‌ها، موزه می‌شوند 

پر از تندیس‌ 

باغچه‌ها، گورهای جمعی و 

پرندگان عاشق!

و رنگ چشم‌های جویبار 

از آبی به شرابی مبدل می‌شود،

شراب ریخته بر خاک!

سرنوشت آدمی 

به پایان کارش، نزدیک می‌شود 

همچون انقراض دایناسورها!

کاش می‌دانستی!

زهر کینه، آدمی را عقیم می‌کند 

ولی ما بازماندگان آخرین گرگ‌ها،

هار می‌شویم،

وقتی که جنگ شروع می‌شود.



(۲)

از پروانه عشق می‌آموزیم،

از مورچه، تلاش و کاوش و 

از طاووس، زیبایی و شکوه را...

از لاک‌پشت، طول عمر و 

از سگ، وفا،

تیزبینی و بلندپروازی را هم از عقاب!

...

انسان!

آی آدمی!

ای اشرف مخلوقات خدا!

پس چه چیزی از تو بیاموزیم؟!



(۳)

در جایی آزادی نیست و 

در جایی دیگر، نان!

اما در سرزمین شارلاتان‌ها 

نه نان هست و نه آزادی!

...

آزادی بی‌نان، توهم است،

و نان بی‌آزادی، هم اگر که باشد،

خشک است و تلخ!

چون چوب حراج بر شرافت است!

...

سرزمین‌های بسیاری را سفر کردم 

ناله و شیون‌های زیادی گوشم را آزرد،

ولی در هیچ کجا ندیدم 

چنین رندانه بدزدند 

نان و آزادی را 

که می‌دزدند از ملت و سرزمین من...



شعر: #بندی_علی 

ترجمه: #زانا_کوردستانی