زندهیاد "شرمین شجره"، ترانه سرا و شاعر ایرانی، که سالها برای خوانندگان معروف چون ستار، ابی و قمیشی، ترانه میسرود و در سالهای پایانی عمر، لب فرو بسته بود، ده روز بعد از مرگ پسر ۲۸ سالهاش "آیدین"، دست به اعتصاب غذا و دارو زد و در ۲۱ ژوییه ۲۰۱۴ میلادی، به او پیوست.
او، خواهر "صدرالدین شجره"، چهرهی سرشناس کارگردانی، بازیگری، گویندگی و اجرا در رادیو، بود.
بانو "صدیقه اسلامی" شاعر هرمزگانی، زادهی ۵ مرداد سال ۱۳۶۲ خورشیدی، در یکی از جزیرهنشینان قشم است.
ادامه مطلب ...
استاد "علیرضا سعادتیراد" شاعر کوتاهسرای خراسانی زادهی یک خرداد ماه ۱۳۴۹ خورشیدی در مشهد است.
استاد "سید قاسم ارژنگ" متخلص به "تاته شهمال"، شاعر و پژوهشگر لکزبان، از سادات مشعشعی، زادهی سال ۱۳۴۲ خورشیدی، در شهر صحنه استان کرمانشاه است. با چاپ نخستین شعرهایش در در دوران تحصیل به سال ۱۳۶۱ پا به عرصه شاعری گذاشت. او سرودن را به دو زبان کردی و فارسی به صورت جدی دنبال کرد. در شعر فارسی پیرو شاعران مدرن شعر معاصر از جمله: منوچهر آتشی، مهدی اخوانثالث، احمد شاملو و سهراب سپهری و فروغ فرخزاد و... است. ارژنگ، علاوه بر چاپ اشعارش در مجلات و نشریات ملی و محلی، در جشنوارههای ادبی متعددی شرکت کرده و جوایز و نشانهایی هم دریافت کرده که از آن جمله شرکت در جشنوارهی ادبی «گلاویژ» در سال ۲۰۰۷ میلادی (سلیمانیه).
ادامه مطلب ...
استاد بانو "فانوس بهادروند" شاعر، نویسنده و مترجم آثار ادبی، زادهی شهرستان مسجدسلیمان دانشآموختهی رشتهی ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دههی پنجاه خورشیدی است.
ایشان در دههی هفتاد، دبیر زبان انگلیسی در آموزشگاههای زبان تهران بود.
استاد "سیدعلیاشرف شریعتمداری"، شاعر و دبیر انجمن ادبی بروجرد، در ۶ خرداد ماه سال۱۳۳۷ خورشیدی، در محلهی دودانگه شهر بروجرد، دیده به جهان گشود. پدرش "سیدعلی" فرزند دوم "آیتالله شریعتمداری بروجردی" است.
زندهنام "داود اسلامبیگی" فرزند "علیجان" شاعر ایرانی از استان مرکزی، و کارمند بازنشستهی سازمان تامین اجتماعی، زادهی ۱۲ تیرماه ۱۳۳۲ خورشیدی و درگذشتهی ۲۳ شهریور ماه ۱۴۰۰ است.
استاد "اسدالله آزادبخت"، شاعر، مفسر، محقق، پژوهشگر و نوازندهی لرستانی، زادهی سال ۱۳۴۷ خورشیدی در روستای سه آسیابه کوهدشت است.
استاد "کریم کریمپور" نویسنده، پژوهشگر و چهرهی نام آشنای فرهنگ کردی در دیار کرمانشاه، زادهی سال ۱۳۴۰ در نفتشهر بود و بهعنوان آموزگار سالها در آموزشوپرورش خدمت کرد و پس از بازنشستگی در خیابان جوانشیر کرمانشاه در مغازهای مشغول به کار شد.
در حدود چهار دهه تلاش، به ویرایش و نگارش ادبیات کُردی جنوبی یعنی گویشهای کرمانشاهی و ایلامی، گورانی، کلهر، لکی و غیره که مختص مناطق جنوبی کردستان ایران است، مشغول بود.
با آوازی زیبا گفتی: رفتم!
بە آن دخترکان زیباروی میمانستی که در بیمارستان
با لبخندی شیرین
شربتی تلخ سر میکشیدی...
شعر: #طلعت_طاهر
ترجمه: #زانا_کوردستانی
بانو "شیدا محمدی" شاعر، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی ساکن جنوب کالیفرنیا در سال ۱۳۵۴ خورشیدی دیده به جهان گشود.
بعد از فراموش کردنت، مردم را تازه شناختم،
و با لبخندی نشان میدهم که خوشحالم!
رو به ستارهها میکنم
نگاه میکنم و تو را نمیبینم
با کوچکترین حرفی، همچون آن گنجشکک میشوم
که خودش را به شیشهی پنجره میکوبد.
شعر: #طلعت_طاهر
ترجمه: #زانا_کوردستانی
بعد از فراموش کردنت، مردم را تازه شناختم،
و با لبخندی نشان میدهم که خوشحالم!
رو به ستارهها میکنم
نگاه میکنم و تو را نمیبینم
با کوچکترین حرفی، همچون آن گنجشکک میشوم
که خودش را به شیشهی پنجره میکوبد.
شعر: #طلعت_طاهر
ترجمه: #زانا_کوردستانی
هنوز این سرزمین جای خوبیست!
چونکه غروبها پنجره را میگشاییم،
کماکان ماه سر جایاش است.
شعر: #طلعت_طاهر
ترجمه: #زانا_کوردستانی
[من فقط یک زنام]
من فقط یک زنام
در آینهی داخل خانهام
تو را میبینم
برای همین هر زمان جلوی آیینهام میروم
و به خودم میخندم.
...
من فقط یک زنام
که جلوی آیینه میروم
و زمان زیادی میمانم
و از آن دور نمیشوم
و در خیال تصور میکنم چهرهی زیبای تو را
و از دیدنش لذت میبرم.
...
من فقط یک زنام
زیر باران پاییزی
عریان میشوم
و جلوی دیدهگان آسمان
بدون اینکه از کسی بترسم، آغوشم را برایت میگشایم
...
من فقط یک زنام
که آیینهای پیدا کرده و
روزانه هزار بار
جلوی آیینه میرود و میآید
به این دلیل که حس کند، زنانگی خودش را،
در سرمستی و شیداییاش
در تعجیل و شتابهای زنانهاش
خودش نباشد، به هیچ کس هم شبیه نیست.
...
من فقط یک زنام
تا آستانهی مرگم، تو را عاشقم
چونکه تو تنها مردی هستی
که تاکنون به من گفته
- دردت به جان من بیافتد!.
شعر: #دریا_حلبچهای
ترجمه: #زانا_کوردستانی
سیدعلی نقی کشفی بروجردی فرزند علامه سیدمحمد تقی کشفی مشهور و معروف به سیدنقی از عالمان دین و معاصر محبوب و معزز دوران بود که در سال ۱۲۷۳ خورشیدی در بروجرد دیده به جهان گشود ...
زنده یاد "عزیز نوروزی پرور" معروف به "عزیز غارنشین" مردی که بیش از ۶۰ سال در غاری در دل جنگلهای "جیرده آلیان" شهرستان فومن در استان گیلان، به تنهایی زندگی میکرد. وی زادهی سال ۱۳۲۰ خورشیدی بود که تا سال ۱۳۹۰، فاقد شناسنامه بوده است.
بیهودە امتحانت میکنم
مانند آن پیرمرد که دارو را نمیشناسد و
به داروخانه میرود و پاکت قرصهایش را نشان میدهد،
من هم لبخندت را بر چهرهام چسباندهام و
هر بینندهای میفهمد
شباهتمان را از روی آن لبخند.
شعر: #طلعت_طاهر
ترجمه: #زانا_کوردستانی
استاد "علی باباچاهی" شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر ایرانی، در ۲۰ آبان سال ۱۳۲۱ خورشیدی در کنگان استان بوشهر به دنیا آمد.
[عادت]
نگران نباش ای عزیز دلم!
نمیگذارم دلم به تو عادت کند.
همین اندازه برایم کفایت میکند که
تا مردنم تو را دوست داشته باشم.
...
تو سوال نکن ای عزیز من
بگذار من احوالت را جویا باشم
دیوانه نیستم که چنین میگویم
فقط از مرگ خودم ترس دارم.
...
من نمیخواهم که تو بگویی
عاشق من هستی تا زندهای
همین کافیست که در روز
چند بار بیایی و ببینمت.
...
هی من نباشم و هی تو نباشی
اینجوری گمان میکنم
از آن روزی که عاشقت شدم
تو روح و دل و جانم شدهای.
....
دیگر حالت را جویا نمیشوم
نمیپرسم از تو چرا چیزی نمیگویی
خودت به من گفتی به بودنم عادت نکن
چونکه عادت کردن نشانهی دیوانگیست.
شعر: #دریا_حلبچهای
ترجمه: #زانا_کوردستانی
[عادت]
نگران نباش ای عزیز دلم!
نمیگذارم دلم به تو عادت کند.
همین اندازه برایم کفایت میکند که
تا مردنم تو را دوست داشته باشم.
...
تو سوال نکن ای عزیز من
بگذار من احوالت را جویا باشم
دیوانه نیستم که چنین میگویم
فقط از مرگ خودم ترس دارم.
...
من نمیخواهم که تو بگویی
عاشق من هستی تا زندهای
همین کافیست که در روز
چند بار بیایی و ببینمت.
...
هی من نباشم و هی تو نباشی
اینجوری گمان میکنم
از آن روزی که عاشقت شدم
تو روح و دل و جانم شدهای.
....
دیگر حالت را جویا نمیشوم
نمیپرسم از تو چرا چیزی نمیگویی
خودت به من گفتی به بودنم عادت نکن
چونکه عادت کردن نشانهی دیوانگیست.
شعر: #دریا_حلبچهای
ترجمه: #زانا_کوردستانی
[عادت]
نگران نباش ای عزیز دلم!
نمیگذارم دلم به تو عادت کند.
همین اندازه برایم کفایت میکند که
تا مردنم تو را دوست داشته باشم.
...
تو سوال نکن ای عزیز من
بگذار من احوالت را جویا باشم
دیوانه نیستم که چنین میگویم
فقط از مرگ خودم ترس دارم.
...
من نمیخواهم که تو بگویی
عاشق من هستی تا زندهای
همین کافیست که در روز
چند بار بیایی و ببینمت.
...
هی من نباشم و هی تو نباشی
اینجوری گمان میکنم
از آن روزی که عاشقت شدم
تو روح و دل و جانم شدهای.
....
دیگر حالت را جویا نمیشوم
نمیپرسم از تو چرا چیزی نمیگویی
خودت به من گفتی به بودنم عادت نکن
چونکه عادت کردن نشانهی دیوانگیست.
شعر: #دریا_حلبچهای
ترجمه: #زانا_کوردستانی
زندهیاد "منوچهر آریانپور کاشانی"، نویسنده، فرهنگ نویس، مترجم و پژوهشگری بود که انگلیسیآموزان و مترجمان ایرانی بیش از پنج دهه از دستاوردهای علمیاش بهرهمند بودهاند.
یکی دو ردیف که درست میکند، خراب میشود!
آن جوان در گوشهی
چایخانه روی میز خم شده
میآورد و میبرد، حتی با دومینه
در این جهان مسخره، خانهای برایش روا دیده نمیشود.
شعر: #طلعت_طاهر
ترجمه: #زانا_کوردستانی
استاد "اسماعیل ایوبی"، مولف و پژوهشگر و محقق کردستانی، در سال ۱۳۱۹ خورشیدی، در روستای قلاگایگرر شهرستان کامیاران دیده به جهان گشود.
[ماه مارس و خوانشی از زن]
زنی هست
که اگر بگوید: من مردی را دوست دارم!
مانند دختران فیلمهای درام
شبی قبل از ۸ مارس
به دست مردی کشته خواهد شد.
و همان مرد در لابهلای صفحات مجازی خود
به شکلی کاملا مردانه
پست میگذارد:
(هشت مارس بر زنان مبارک باد)...
و اما هرگز برای من قابل قبول نیست
آن زمان که هزاران کامنت تشکر و قدردانی
برای مرد بودنش نوشته میشود.
...
فردا
نه تو مردی و
نه من زن!
نه ماه مارس، مارس،
هر چیز هم که برای مارس و زن گفته میشود
و هرچه که اتفاق میافتد
یا اینکه نوشته میشود
برای سرپوش نهادن بر تاوان مرگی است
یا برای ناحق کردن و استفاده از آن در
ظلم و ستم کردنی
که بر زن میشود
که بر مارس میشود.
...
مارس تنها برای یادآوری برای زنان است
او به ما میگوید:
ای زن! تو تنها یک روز داری که در آن
بتوانی زن باشی
فراموشت نشود!.
شعر: #دریا_حلبچهای
ترجمه: #زانا_کوردستانی
زندهیاد "برات زنجانی"، فرزند "کاظم"، نویسنده، مصحح، نظامیشناس، استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در سال ۱۳۰۳ خورشیدی، در خلخال دیده به جهان گشود.
ئاری عبدالطیف (ئاری عەبدولەتیف) فرزند "ملا عبدالطیف باموکی" و "زکیه خانم"، شاعر و روزنامەنویس کورد عراقی، زادهی شهر حلبچه اقلیم کوردستان است.
تو،،،
کنج اتاقت
تنهایی را به آغوش کشیدهای
و من گوشهای از دنیا؛
خاطراتت را...
...
تواردی دردناکست
عشق!
#لیلا_طیبی (رها)