انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

صدیقه اسلامی شاعر قشمی

بانو "صدیقه اسلامی" شاعر هرمزگانی، زاده‌ی ۵ مرداد سال ۱۳۶۲ خورشیدی، در یکی از جزیره‌نشینان قشم است.

 

 

اشعار صدیقه در قالب‌های غزل، چهارپاره، رباعی و سپید است. وی در اکثر جشنواره‌های حوزه هنری شرکت داشته است.

از وی که تحصیلات ارشد حسابداری دارد تاکنون سه مجموعه شعر با نام‌های زیر به چاپ رسانیده است: 

- باید برای زندگی شعری بسازم - انتشارات آشنا.

- چادر بندی که می‌پوشم - نشر ایجاز.

- ماهی کوچکی بود - انتشارات سمت روشن کلمه.



▪︎نمونه شعر:

(۱)

موجِ نام تو بود در گوشم 

کی شود، یاد تو فراموشم 

دوش بر عرض شانه‌ام خم شد 

کوه دردی که مانده بر دوشم 

چشم زیتونِ توست خیره به من 

چادرِ بندری که می‌پوشم 

بوی لیمو گرفته است تو را

می‌بری عقل از سر و هوشم 

چشم گریانِ این خلیج، به توست 

مثل ماهی بیا در آغوشم.


(۲)

تسبیح و استخاره و قرآن یواشکی 

فال من است حافظ و دیوان یواشکی 

در هر نبرد از تو اگر زخمه خورده‌ام

من را کشانده‌ای سر میدان یواشکی 

هی چکه چکه چشم زمین تر نمی‌شود

شک می‌برم به قطره‌ی باران یواشکی 

انگشت بر لبی که صد افسوس می‌گزد

من تو قرار و سادگیمان یواشکی 

سالاد فصل می‌خورم و آه می‌کشم 

اندوه توی سفره‌ی مهمان یواشکی 

سیب و ترنج طعم گلابی دهانت  

نوشیده آب از لب لیوان یواشکی.


(۳)

مرا به خانه سبز جوانه مهمان کن 

شب سیاه مرا از ستاره تابان کن 

و در طلیعت خاموش گرم تابستان 

مرا امید رسیدن به آب باران کن 

به کوه‌پایه ببر خلوت درونم را 

کنار زورق خورشید نیمه عریان کن 

درون بینی من بوی خاک می‌پیچد 

مرا تو به اعجاز عشق انسان کن 

بگیر دست مرا در تمام بعدالظهر 

و تنگ تنگ در آغوش خویش پنهان کن.


(۴)

تمام خستگیم را به سنگ بخشیدم 

چه شاعرانه خودم را قشنگ بخشیدم

چقدر فاجعه در من غریق مرداب و 

تمام شرم خودم را به ننگ بخشیدم

دلی که در بغل من شعاع آتش بود 

به تیر ترکش مشتی تفنگ بخشیدم

نگو که جام عسل بر لب لبم پیداست 

که من لبان خودم را شرنگ بخشیدم 

به آبروی تو سوگند می‌خورم امشب 

تمام هستی خود را جفنگ بخشیدم.


(۵)

در من 

زنی عجیب 

به دنیا می‌آید 

بی‌انتها می‌دوم

در حصار منحنی فواره‌ای 

بر سنگ فرش حیاط زندگی‌ام 

هیچ‌گاه

گیجگاه من 

اینچنین وحشت‌زده

و اینسان 

متزلزل نبوده است 

چرا که 

مساله‌ی فرو افتادن

در صدر حاشیه‌ی عشق 

چرایی شگفتی است 


(۶)

از عمان به خلیج فارس

از خلیج فارس به عمان

فنجان به فنجان

چایِ لاهیجان 

صرف شده است 

در کنارِ امواجت 

با تو بزرگ شده‌ایم 

از تو زندگی کرده‌ایم 

در تو مرده‌ایم 

اسب‌های دریایی 

در تو شیهه می‌کشند 

ستاره‌های دریایی 

در تو می‌درخشند 

گل سنگ‌ها 

در تو نقش می‌بندند 

فصل تخم‌ریزی لاک‌پشت‌ها 

فصل متوتا 

هوور، سارم، سرخو...

در تو بارور شده‌اند 

از تو بارور شده‌ایم 

فرزندانمان

شن‌های ساحل را

به روایت نامِ تو 

به تصویر کشیده‌اند 

شعر شده‌اند 

در کرانه‌های آبی‌ات 

ای خلیجِ همیشه فارس.


(۷)

مرا چه حاجت 

به جام باده

و نوش داروی سهراب

برای تهوع احساساتم 

شربت آبلیمو می‌خواهم.



گردآوری و نگارش:

#لیلا_طیبی (رها)


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.