ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ساریژ ئفینی
آقای "ساریژ ئفینی" (به کُردی: ساڕێژ ئەڤینی) متخلص به "خاک" (خۆڵ)، شاعر کُرد، زادهی شهر کویه واقع در شهرستان کوی سَنجَق در استان اربیل ساکن است.
(۱)
میان آسمان،
پرندە، سیارە، ماه و خواهران و دوستانش...
میان دریا،
در، یاقوت، ماهی، خواهران و دوستانش...
میان خشکی،
کوه، درە، دشت، خواهران و دوستانش...
و در جایگاه من هم،
قلب، احساس، چشم و تمامی اعضایم!
اکنون دیگر،
آسمان، دریا و خشکی من، "تو" هستی
"تو" بهجای همە چیزی!!
■●■
(۲)
هرگاه که خورشید طلوع میکند
مادرم رختخوابها را جلوی آفتاب پهن میکند!
روزی از او پرسیدم:
- رختخوابها که خیس نیستند،
پس چرا آنها را جلوی آفتاب پهن میکنی؟!
گفت: تا که بوی نم و بد از آنها پاک شود و خوشبو شود.
به فکر فرو رفتم و با خودم گفتم:
-- پس من گلویم را جلوی کدام آفتاب پهن کنم،
تا بوی گریه و بغضش پاک شود؟!
■●■
(۳)
ما،
به امور پرستاری آگاه و خبره گشتیم
هر کسی که نزد ما آمد
زخم خود را با ما التیام بخشید.
مایی که در جان و روحمان
صدها زخم وجود دارد
کسی نیست که پرستار ما شود.
■●■
(۴)
تو،
مرا به روزگار سپردی...
من هم،
تو را به خدا میسپارم...
نگارش و ترجمه:
#زانا_کوردستانی