انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

اسماعیل ططری

زنده یاد "اسماعیل ططری" سیاستمدار و شاعر لک کرمانشاهی، زاده‌ی سال ۱۳۳۳ خورشیدی، در روستای مله‌سرخ، دهستان جلال‌وند، کرمانشاه است. 

  ادامه مطلب ...

فاتحه

#هاشور



فاتحه‌ات را خوانده‌ام!

چه باشی،،،

            --چه نباشی...


 

#لیلا_طیبی(رها)

شاعر بی‌سرزمین

ئاااخ ئه‌ی شاعیری بی‌نیشتمان
بی‌سه‌ر و شوینی رێگاکانی دوویر و درێژ 
خۆزگا بتتوانیای 
شاری بسازیا 
لبه‌ر رۆژگاری نەگەیشتو 
که له کۆڵ ده‌کیشی!

 ▪ برگردان فارسی:

آه ای شاعر بی‌سرزمین
آواره‌ی راه‌های دور و دراز
کاش می‌شد، شهری بسازی
برای روزهای نیامده‌ای
که به دوش می‌کشی!


#زانا_کوردستانی

رقص پروانه‌ها

#هاشور



احساساتم گل داده‌اند!

از رقص پروانه‌ها

    --در درونم می‌فهمم.



#لیلا_طیبی (رها)

آزادی

ئەمن تفەنگم و
ئەۆ کۆڵبه‌ندی
گەڵ وەڵاتمان لە ناڤشان دەکێشیم  
و سەربەستی 
منداڵی پێ گرتی بوو
پێچراو لە ناڤی کەفەن

 ▪ برگردان فارسی:

من تفنگم را
او کوله‌اش را
ما سرزمینمان را به دوش می‌کشیدیم 
و آزادی
کودکی بود نو پا 
پیچیده در کفن.

#زانا_کوردستانی

باران می‌بارد...

باران می‌بارد،

خدا،

آرزوی دشت را بر آورده کرد!.

 


 

 #رها_فلاحی

فاتحه

از اینجا نرو!

...

در این شهر، 

برای رفتگان 

دیگر فاتحه هم نمی‌خوانند!

 

 #لیلا_طیبی(رها)

دوری و دوستی

دور می‌شوی از من،
   دور تر وُ
       دور تر وُ
              دور تر...
آن وقت ‌ست که
خواهی فهمید:
(دوری دوستی نمی‌آورد!)
 

 #لیلا_طیبی(رها)

شیلان گیلانی

استاد بانو "آمنه گیلانی"، با نام مستعار "شیلان" و "شلی" شاعر کودک و فعال فرهنگی کورد، در سال ۱۳۳۳ خورشیدی در سنندج در خانواده‌ای اصالتا بانه‌ای زاده شد.   ادامه مطلب ...

جوانان کورد

لاوانی کورد

یان لە اَنفال هه‌ڵپڵۆسکیان

یان که لە هه‌ڵه‌بجه ده‌رمان خۆر

ئەوان که ده‌رباز بوون 

وێڵ بوون

-- شوون کرێکاری!


 ▪برگردان فارسی:


 جوانان کورد

یا در اَنفال مرده‌اند،

یا که در حلبچه مسموم!!!

آنها که جان به در برده‌اند

        سرگردانند 

                  --پیِ کارگری...

 


#زانا_کوردستانی

روزنامه

غرورت را مچاله کن!

روزنامه‌ی عمرت،

بدون این صفحه هم

      [خوب]

           ورق می‌خورد.

 


 #لیلا_طیبی(رها)

بهرام ادریسی

بهرام ادریسی


بهرام ادریسی در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ هجری خورشیدی در شهرستان اراک دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی خود رادر این شهر به پایان رساند و موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی گردید؛ سپس برای ادامه ی تحصیل رشته ی ادبیات و علوم انسانی را انتخاب نمود و در این زمینه موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم شد؛ و سپس موفق به دریافت مدرک کارشناسی رشته شیمی گردید. او با سمت دبیر شیمی در شهرستان اراک مشغول به تدریس شد و در نهایت به سال ۱۳۷۵ بازنشسته شد.

او درباره آغاز شاعری خود می‌گوید: "تا تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۵۸ هرگز نه شعری سروده بودم و نه حتی فکر شعر گفتن در سرم بود؛ ولی همواره به شعر عشق می ورزیدم، پدرم فرهنگی بود و او نیز به شعر علاقه ی فراوان داشت. حادثه ای باعث شد تا نخستین شعر زندگی ام را در آن تاریخ بگویم و از آن پس تقریبا هر هفته شعر جدیدی نوشته‌ام که اکثرا در روزنامه‌های محلی چاپ و منتشر شده اند.

علاقه ی ایشان بیشتر به شعر سنتی است و از بین قالب های شعر، غزل، قصیده و رباعی را برای طبع آزمایی برگزیده اند. موضوع بیشتر شعر های ایشان مسایل روز جامعه و اجتماع است که با زبانی نرم و گاهی طنز آمیز بیان شده اند. علاوه بر آن از موضوعات عاشقانه و پندآموز و حکمی در شعر خود بهره می برند.   



حسرت

یادمه بچگی یام زندگی اینجوری نبود        

 این همه خون دل و این همه رنجوری نبود

کی کسی ماتم دیروز و غم فردا را داشت         

کی کسی تخم بدیها توی سینه میکاشت

غم نون و غم خونه تو دل هیچکی نبود        

صاف و صادق بودن و جز همه یکرنگی نبود

همه با هم بودن و تو زندگی یاور هم         

همشون آقای هم برار هم نوکر هم

برارا تو سختی هاشون واسه هم جون میدادن         

زناشون عین خوآر به دست هم نون میدادن

خونه هاشون یکی بود و غم و شادییا یکی        

سفره هاشون یکی و خنده و بازییا یکی

نه از آفت خبری بود و نه از دود و غبار        

 نه مریضی، نه گرانی، نه کمی و غم کار

آسمان آبی بود و چلچله ها وقت بهار        

مهمون ما میشدن بالای رف کنج دیوار

قدقد مرغ و خروس عوعو سگ و عرعر خر        

 می‌شنیدیم توی هر کوی گذر وقت سحر

شرشر آب روانی که میرفت از توی جو         

بع‌بع بزغاله‌هایی که میرفتن سوی کو

کاروان شترا میامدن از رای دور         

صدای زنگ اونا می‌ریخت به دل غلغل و شور

یاد اون روزا حالا جیگر ما خون میکنه         

زرق و برق زندگی دلا پریشون میکنه

این همه آدم و ماشین شده آفت واسمون       

 نمی‌باره دیگه از هیچ جایی رحمت واسمون

این جایی که خونه میگن خونه نیستا قفسه         

 این همه آهن و شیشه دیدنش والا بسه

آخه سر چلچله ها کجا بیان لونه کنن         

گربه‌ها پشت کدوم تاپو برن خونه کنن

لک لکا رفتن و اونا را دیگه هیچکی ندید         

دیگه غارغار کلاغا را خدا کس نشنید

اگر میگی زندگی اینه نمی‌خام فردا باشم          

با کدوم دلخوشیا صبح که میشه از جا پاشم

دوست دارم همراه بهرام به بیابونا برم           

تا به غربت بمیرم خاک بشه چشم ترم.


جمع آوری: لیلا طیبی (رهـا)

سریا داوودی حموله

بانو "سریا داودی حموله" شاعر، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی خوزستانی، زاده‌ی سال  ۱۳۵۴ خورشیدی در مسجد سلیمان می‌باشد؛ که از او ، آثاری در حیطه شعر، ادبیات داستانی، نقد و پژوهش منتشر شده است.


 
ادامه مطلب ...

سمفونی سونات

#هاشور ۱۰۶


بتهوون،

روی نت‌های آوای تو

            --نوشت،،،

سمفونی‌های سونات را...



#لیلا_طیبی (رها)


----------

پ.ن:

 (سونات): فرمی موسیقایی است که معمولاً برای ساز تک‌نواز (solo) یا موسیقی مجلسی (گروه کوچکی از سازها) نوشته شده باشد. سونات پیانو و سونات ویولن از مهمترین سونات های بتههون هستند.

کوردم

کوردم،

ئوی‌ی‌ی کوردم!

              کورد!

دره‌ختی به‌ڕو

دەگەڵ هێچ با و واوانی 

  پنج و بنی تێکسمڕاوم

       هه‌ڵقه‌ندراو نابیت!.


 ▪برگردان فارسی:


 کوردم؛

  آی‌ی‌ی کوردم،،

               کورد!

شبیه بلوطی که

با هیچ باد و بارانی

  ریشه‌های ستُرگم؛

      کنده نمی‌شود!

 

 

#زانا_کوردستانی

احمد کنجوری شاعر دلفانی

دکتر "احمد کنجوری" زاده‌ی سوم شهریور ماه ۱۳۶۰ خورشیدی، شاعر، نویسنده و ویراستار ادبی، در دلفان استان لرستان، دانش‌آموخته‌ی مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی است. 

  ادامه مطلب ...

اوج تنهایی

#هاشور ۱۰۵


در اوج تهیدستی،
پُرم
    از "تنهایی‌"!

 
#لیلا_طیبی (رها)

شهر سیمانی

#هاشور ۱۰۴


برایم،،،

اگرچه ﺗﻮﻓﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛

--[بودن در این شهر سیمانی،]

ﺍﻣﺎ،،،

ﺍﺯ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ پنجره‌ها،

                       ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ!



 #لیلا_طیبی (رها)

قادر عبدالله زاده

استاد زنده‌یاد "قادر عبداللە‌زادە" متخلص بە "قالەمەڕە" یکی از هنرمندان کورد است کە در موسیقی مقامی کوردستان همچون ستارەای می‌درخشد. 

  ادامه مطلب ...

سیما کوبان

استاد بانو "سیما کوبان" نقاش، مجسمه‌ساز، استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم، ناشر، منتقد و محقق ایرانی بود، که در ۲۴ آبان ۱۳۱۸ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود.

  ادامه مطلب ...

گلاله درودیان شاعر کامیارانی

بانو "گلاله درودیان" شاعر کوردستانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۹ خورشیدی، در کامیاران است.

  ادامه مطلب ...

سید مهدی موسوی شاعر تهرانی

استاد "سیدمهدی موسوی" شاعر، داستان‌نویس، منتقد و ترانه‌سرای ایرانی، که بسیاری او را به عنوان "پدر غزل پست مدرن" می‌شناسند؛ زاده‌ی ۱۰ مهر ماه سال ۱۳۵۵ خورشیدی در تهران است.

  ادامه مطلب ...

نیمار صفار شاعر گرگانی

استاد "نیما صفار سفلایی"، شاعر، نویسنده و فعال مدنی زاده‌ی ۱۳۴۶ گرگان است.


  ادامه مطلب ...

حسین رشیدیان شاعر کوهدشتی

حجت‌الاسلام "حسین (سیامک) رشیدیان"، شاعر، استاد حوزه و دانشگاه، فعال فرهنگی و دینی و امام جمعه‌ی چند شهر مختلف از جمله، شهرهای زیر است:

- شهر بیضا از توابع استان فارس 

- شهر سپیدان در استان فارس  

- شهرستان تیران و کرون در استان اصفهان 

  ادامه مطلب ...

یوسفعلی میرشکاک

استاد "یوسفعلی میرشکاک" شاعر، نویسنده، طنزپرداز خوزستانی، اهل طایفه ساکی چهارلنگ بختیاری، زاده‌ی ۲۰ شهریور ماه ۱۳۳۸ خورشیدی در روستای "خیرآباد معلا" از توابع شهرستان شوش است. 

  ادامه مطلب ...

صبح

#هاشور ۱۰۳


باور کردنی نیست،

اما،،،

هر صبح خورشید

از شانه‌های تو طلوع می‌کند.



#لیلا_طیبی (رها)

کولبر

یه‌ک،

دوو،

سێ،

...

۲۲۵*

ئۆی‌ی‌ی سەرباز!

کولبەر ئینسانه!

بەرد نیە، که له کێڤ برکی ئە دی!


 ■برگردان فارسی:



یک، 

دو،

سه،

...

۲۲۵*

آی‌ی‌ی سرباز!

کولبر انسان‌ست!

سنگ نیست که از کوه می‌اندازی‌اش!


#زانا_کوردستانی


ــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن:

* ژماری کوڵبەر کوژارەو زامدارەکان لە ساڵی ۱۴۰۰ هەتاوی

* تعداد کولبرهای کشته یا زخمی شده در سال ۱۴۰۰ خورشیدی 


عبدالرحیم سعیدی راد شاعر دزفولی

استاد "عبدالرحیم سعیدی‌راد" زاده‌ی سال ۱۳۴۶ خورشیدی، در دزفول است و اکنون ساکن تهران.

  ادامه مطلب ...

کلاغ‌های تاریخ

#هاشور ۱۰۲

تاریخش را نمی‌‌دانم!
فقط،
به قدمت 
کلاغ‌های تاریخ دوستت دارم...


#لیلا_طیبی (رها)