ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حجتالاسلام "حسین (سیامک) رشیدیان"، شاعر، استاد حوزه و دانشگاه، فعال فرهنگی و دینی و امام جمعهی چند شهر مختلف از جمله، شهرهای زیر است:
- شهر بیضا از توابع استان فارس
- شهر سپیدان در استان فارس
- شهرستان تیران و کرون در استان اصفهان
حجتالاسلام "حسین (سیامک) رشیدیان"، شاعر، استاد حوزه و دانشگاه، فعال فرهنگی و دینی و امام جمعهی چند شهر مختلف از جمله، شهرهای زیر است:
- شهر بیضا از توابع استان فارس
- شهر سپیدان در استان فارس
- شهرستان تیران و کرون در استان اصفهان
***
ایشان در نیمه ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۵ خورشیدی، در خانوادهای متدین در کوهدشت لرستان دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی راهنمایی و دبیرستان در رشتهی تجربی را در زادگاه خود گذرانید و سپس در مهر ماه سال ۱۳۷۴ وارد حوزهی علمیه حضرت ولیعصر(عج) شهرستان بروجرد شد. پس از اتمام پایه دوم و حفظ اشعار الفیه شوق تحصیل و کسب معارف اهل بیت(ع) او را به شهر قم رهسپار نمود.
از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۹ به مدت حدود ۱۲ در حوزههای درس مدرسه حقانی معصومه اباصالح(عج)، امام خمینی(ره) و ولی عصر(عج) در کنار تحصیل در حوزه و دانشگاه تا مقطع کارشناسی ارشد به تدریس دروس مقدمات پرداخته و در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات مکارم شیرازی و سبحانی و درس تفسیر آیتالله جوادی آملی تلمذ نمود.
ایشان با کسب رتبه دوم کنکور سراسری مقطع کارشناسی ارشد در سال ۱۳۸۵ موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد معارف اسلامی در رشته مدرسی معارف و دفاع از پایان نامه خود تحت عنوان مهندسی نظامی خانواده از منظر قرآن و حدیث گردید.
▪نمونهی شعر:
(۱)
ای دل در این سراچهی ویران چه میکنی؟
در خاک غم گرفتهی تیران چه میکنی؟
ای بیوفا دل خلوت نشین من
در های و هوی معرکه گیران چه میکنی؟
تو اهل کوهدشتی و دلدادهی بلوط
مابین بوتههای بیابان چه میکنی؟
ای دست مهربان پر از غنچهی بهار
با پنجههای سرد زمستان چه میکنی؟
با این دل ظریف پر احساس شیشهای
در شهر دربهای سنگی ایران چه میکنی؟
ای همنشین شیرز و دریاچهی گهر
اینجا کنار سد خمیران چه میکنی؟
با این زمین تشنه و این زنده رود خشک
دور از دیار گریهی باران چه میکنی؟
ای آخرین پسر خان سفره دار
با سفرهی تهی ز نمکدان چه میکنی؟
مسکین تو که همیشه بدهکار مردمی
با پویش مطالبه جویان چه میکنی؟
* مصراع اول استقبالی از "ای دل در این سراچهی فانی چه میکنی؟!. از اسداله امیرپور.
(۲)
روزی که گل به صورت انسان مچاله شد
تقدیر ما به خطهی تیران حواله شد
دیروز با هزار وصلهی ناجور آمدم
امروز نماز جمعهی من پنج ساله شد
شیخ محل که بر همگان فخر میفروخت
در جهل ماند و کاسهی مغزش زباله شد
باده فروش بر سر بازار توبه کرد
هر چه خم شراب داشت استحاله شد
شکر خدا که نقشهی تزویر ناکسان
وارونه تر ز صورت خونین لاله شد
مسکین برای تو یک بیت روضه گفت
یک بیت در بهشت به نامش قباله شد.
(۳)
از خاک برآمدم که آدم باشم
وانگه به حریم دوست محرم باشم
از آب و گل بهشت خلقم کردند
حیف است که هیزم جهنم باشم.
...
تاکی بنشینیم و به هم زل بزنیم؟!
با حافظ شیراز تفال بزنیم؟!
ما، تیم ستارههای کوه و دشتیم
باید به زمین و آسمان گل بزنیم.
...
یک لحظه مرا به خویشتن وامگذار
در خانهی تنگ قبر تنها مگذار
پروندهی تاریک خطاهای مرا
امروز ببخشای و به فردا مگذار.
(۴)
خود را اسیر قافیهی قم نکردهام
ایل و تبار و طایفه را گم نکردهام
شادم هزار بار که در اوج احتیاج
هرگز به روی خدعه تبسم نکردهام
از لحظهای که باغ دعا را خریدهام
دیگر حساب نرخ تورم نکردهام
باری اگر به گردهی خدمت کشیدهام
یک جو طمع به یاری مردم نکردهام
ناف مرا به کرسی شهرت بریدهاند
با این زن عجوزه تفاهم نکردهام.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
www.mirmalas.com
www.shabestan.ir
www.kashkan.ir
www.homian.ir