انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

تسکین


دلم گرفته از غم 

نشسته ام به ناکجا

دوباره شد جدایی و

یکریز بگم خدا خداااا

 دلم پره از غم و هم

غم نبودن و ندیدنت

میون لحظه های بی کسی

اومدن و خندیدنت

 کجایی ای مهربونم

مونس شب‌های سرد من

داشتن تو خوشبختیه

تسکینی تو به درد من

 صدات که آرومم می‌کنه

دستات گرمای بی کسیه

تو این بحران بی کسی

نبودنت بد حسیه

 نشونم و خوب بلدی

تو نباشی، آواره ام

بیا و پیدا کن منو

آرامشم، بیچاره ام

 دوا و درمان من تویی

بودن تو ی خواهشه

گرفتن دستای تو

حس خوب آرامشه

 بیا و تعبیرش بکن

خواب های هر شبونه رو

نشستنت کنار من

بیا ببر بهونه رو.

 

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.