انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

دلسوز محمد

دلسوز محمد 


خانم " #دلسوز_عبدالرحمان_محمد " (به کُردی: #دڵسۆز_عەبدولڕەحمان_حەمە)، مشهور " #دلسوز_محمد " (به کُردی: #دڵسۆز_حەمە)،  شاعر و نویسنده‌ی کُرد زبان، زاده‌ی سال ۱۹۷۸ میلادی در محله‌ی صابونکاران شهر #سلیمانیه است.

  

ایشان صاحب سه مجموعه شعر: "یار یگانه"، "در پاییزی به خواستگاری‌ام خواهی آمد"، و "سرانجام فهمیدم به خودم بنگرم" و رمانی به نام "خاطرات خون از زبان گل" است.



■¤■



(۱)

آن درخت روبروی پنجره‌ی‌اتاقم 

از تو مهربان‌تر بوده برایم.

بسیاری اوقات

با تمام توجه به آغوشم می‌گیرد و 

بر طرف می‌کند تنهایی‌ام را.




(۲)

به اندازه‌ی روشنایی و زیبایی چشمانم 

بختم، سیاه و زشت و خراب است.

وگرنه تنهایی چگونه می‌توانست پای به خانه‌ام بگذارد و 

مرا به عقد خود در بیاورد؟!




(۳)

خودت را هم هلاک کنی 

دیگر نامه‌ای برایت نمی‌نویسم!

بجز تو،

دو عاشق دیگری دارم،

دو خانه‌ای دیگر و 

دو پنجره‌ای دیگر و 

دو درد و بلای جان‌جانی!

که هیچگاه مرا تنها نمی‌گذارند،

هیچگاه از کنارم دور نمی‌شوند،

شعر و تنهایی...




(۴)

دلم تنگ است 

دلم تنگ است و 

مطمئنم که در تنهایی خواهم مرد 

چنین که پیش می‌رود 

ممکن نیست که او بیاید و 

گریه‌هایش را بکند.




(۵)

از تو خوشنود بودم و 

خوشنود خواهم ماند 

تا قیامت حلالت کرده‌ام!

آنقدر زخم و درد و بلا در تن و جان و روحم هست 

تو هم افزودم بر آنها...




شعر: #دلسوز_محمد

برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد