شادروان "جعفر (اردشیر) بخشزاد محمودی ضیابری" شاعر، نویسنده، پژوهشگر برجسته و سرهنگ بازنشستهی گیلانی زادهی دوم تیر ماه ۱۳۱۷ خورشیدی، در ضیابر صومعهسرا است.
کودک، سرباز و دریا
چند روزی بود مشغول خواندن کتاب تازهای بودم که از کتابخانهی دکتر آیتی بروجرد به امانت گرفته بودم. امروز ۸ شهریور ۱۴۰۲ خواندنش را به پایان رساندم.
با هم نگاهی به این کتاب خواندنی و ارزشمند بندازیم...
استاد "محمدرضا بایرامی"، نویسنده و رئیس خانه داستان ایران، به سال ۱۳۴۴ خورشیدی، در روستای لاطران، استان اردبیل به دنیا آمد.
بانو "فریده عینی" شاعر لرستانی، زادهی سال ۱۳۶۵ خورشیدی در نورآباد و اکنون ساکن تهران است.
بانو "فروغ گودرزی"، شاعر هرمزگانی، زادهی ۲۰ شهریور ماه ۱۳۵۴ خورشیدی، در شهر بندرعباس است که از سن بیست سالگی وارد وادی ادبیات شد. این اتفاق از سال ۱۳۹۴ شروع شد؛ با دلنوشتههای دربارهی زن و بعد از آن شعر.
آقای "آرش دلآور" شاعر، نویسنده و منتقد ادبی، زادهی سال ۱۳۵۹ خورشیدی، شهرستان کوچصفهان است.
بانو "آرزو نوری"، شاعر و روزنامهنگار ایرانی، زادهی آبان ماه ۱۳۵۹ خورشیدی در سلماس آذربایجان شرقیست.
زندهنام "کیومرث مرادیمهر"، شاعر خوش اخلاق و توانای استان ایلام، زادهی شهرستان دهلران بود، که در کنار شعر، به ترانهسرایی و نویسندگی هم میپرداخت.
آقای "ولفگانگ بورشرت"، شاعر، نمایشنامهنویس و نویسندهی آلمانی بود، که در ۲۰ مه ۱۹۲۱ میلادی، در هامبورگ به دنیا آمد.
آقای "پژمان الماسینیا" شاعر، منتقد سینما، محقق، ویراستار ادبی و مدرس دانشگاه زادهی اصفهان است.
روستای سوران دورود
سوران (نام محلی سیرو)، روستایی از توابع مرکزی شهرستان دورود و دهستان ژان است.
این روستا از جمله قدیمیترین روستاهای شهرستان دورود است، که قدمت آن به سال ۹۵۰ هجری قمری بر میگردد.
تپهی خاکی سوران یکی از آثار ملی ثبت شده ایران در این روستا است که قدمت آن مربوط به تاریخی ـ اسلامی میباشد و در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۶ به شماره ثبت ۱۴۴۹۶ در مجموعهی آثار تاریخی ایران ثبت شده است.
این روستا از جمله روستاهای پهناور از نظر مساحت میباشد، که متاسفانه بافت قدیم روستا از بین رفته و اکنون خانههای جدید روستا در جوار آن بافت، بنا شده است.
قنات زیبای سوران، از دیگر جادبههای گردشگری این روستاست، که آب بیشتر منازل و باغات این روستا را تأمین میکند.
بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا ۴۷۰ نفر (۱۰۷خانوار) بوده است.
شغل اصلی مردم این روستا کشاورزی و دامداری است.
در این روستا درختان میوه بسیاری از جمله: سیب، آلبالو، گیلاس، آلو، زردآلو، گردو، و انجیر موجود است.
نکتهی حائز اهمیتی که دربارهی این روستا باید دانست، این است که نخستین دبستان شهرستان دورود، در این روستا پایهگذاری شده بود. این دبستان در دوران پهلوی و به نام دبستان کوروش بوده است، که بعد از انقلاب نام آن را تغییر دادهاند.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی
(۱)
آی هجاهای خفته در گلو
برای که!
چه وقت؟
شعر میشوید...
(۲)
سالها بگذرد
کم نمیشود یادِ تو!
این ترازو
دقیق محاسبه میکند؛
--نبودنت را
(۳)
اعضای وجودم
به پا خواستهاند...
***
تا کی دوری؛
تا کی تحمل؟
(۴)
چه خواهی دید در آیینه؟
مگر آدمکی مغموم وُ،
--انسانی از دست رفته!؟
(۵)
آینهها را بشکن
در شهر کوران
نه شمع را میفهمند
و نه آیینه به کار میآید.
(۶)
زنی،،،
گیسوان تنهاییاش را
شانه میکشد
آینه اما،
وضوحی پیدا را
حاشا میکند!
(۷)
آرزویت،،،
پریدن بود اما
آب و ارزنی چند،
دل بستهی قفسات کردهست!
(۸)
مرثیهخوان بهار میآید
--پاییز!
با برگریزانش...
(۹)
سلول به سلول گلویت
انفرادیست
صد شعر بیگناه
در حصر ماندهاند.
(۱۰)
و ندید
کبوتر،
کلاغ خوشهچین صلح شده است.
(۱۱)
به وقت خواب شقایق
میان قیلولهی زنبق
هراس داس میرقصد
به لای انگشتان پاییز
(۱۲)
میان تقویم پاییز
پشت خواب تاک؛
همهی انگورها
باردار «شراب» شدهاند!
(۱۳)
تمام نمیشود
این خیابان...
***
--قدم زدنِ بی تو؛
دشوارترین عذابست!.
(۱۴)
خیال کن کیهانم
اما،،،
***
دریغ از،
-یک ستاره!
(۱۵)
آیینههای متحرکیم
خالی از ربطِ دوم شخص،
منفعل،
مترسکِ دشتبان...
***
آیندهای در ما،،،
--تلالو ندارد!
#زانا_کوردستانی
استاد "رضا کریممجاور" نویسنده و مترجم ایرانی کُرد ایرانی، زاده ۱۳۵۷ خورشیدی در بوکان است.
استاد "رضا کریممجاور" نویسنده و مترجم ایرانی کُرد ایرانی، زاده ۱۳۵۷ خورشیدی در بوکان است.
آقای «نظیر غفور» (به کُردی: نهزیر غهفور)، با نام هنری «نظیر تنها»، شاعر، نویسنده و عکاس کُرد عراقی، یکی از چهرههای نوظهور ادبیاتِ معاصرِ اقلیم کردستان است که توانسته جایگاهی برای خود در میان بزرگان معاصر ادبیات آن خطه دست و پا کند.
زندهیاد "عزتالله ابراهیمنژاد"، شاعر و فارغالتحصیل رشتهی حقوق از دانشگاه چمران اهواز و یکی از قربانیان حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ است.
خانم "حدیث حیدربیگی" شاعر و نویسندهی ایلامی، زادهی سال ۱۳۶۹ خورشیدی در ایلام است.
آقای "هوشنگ دیناروند" شاعر خوزستانی، در ۲۹ شهریور ماه ١٣٥٣ خورشیدی، در شوش به دنیا آمد.
زندهیاد "یحیی شیدا" شاعر، ادیب، روزنامهنگار و نویسنده آذری و از یاران شهریار، در ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در تبریز زاده شد. پدرش «حسن یوزباشی چرندابی» از مجاهدان انقلاب مشروطه و از محلهی چرنداب تبریز بود.
آقای "امین کونانی" شاعر لرستانی، زادهی ۲۸ اسفند ماه ۱۳۵۶ در کوهدشت است.
بانو "نیلوفر مسیح"، شاعر و نویسندهی کرمانشاهی، زادهی سال ۱۳۶۲ خورشیدی، در اسلامآباد غرب است.
زندهیاد "حمید علیدوستی شهرکی" (ایاز)، نویسنده، پژوهشگر، فیلمساز ایرانی زادهی ۱۳۴۹ خورشیدی در شهرکرد است.
آقای "فرهاد گلستانه" شاعر سیستان و بلوچستانی، زادهی ۳۰ شهریور ماه ۱۳۷۴ خورشیدی، در زابل است.
ایشان کارشناس ارشد فلسفه است و تاکنون کتاب "عشق از دیدگاه ملاصدرا و افلاطون" را توسط نشر عطران چاپ و منتشر کرده است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
زیباییات
گرد و خاک تیوتاست
که در همهجا پخش میشود
در شلیک تفنگها
که سمفونی دوم بتهوون است
در گالنهای بنزین
که بویشان
چون بشکههای شراب
مرا مست میکند
آنقدر که میگویی
میترسم
وقتی مستی فراموشم کنی
میگویم
حتی در انفجار ماشینم در قاچاق سوخت
پیش از مرگ
نام تو را زمزمه میکنم
مُنا
مُنا
مُنا
چشمانت
دو خرماست
که تا مینگرم
میافتند در گالنی که به دستم میدهی
تا دستت در دستانم
گرمای جنوب را چند برابر کند هنگامی که میگویی
دوستت دارم
و دوست داشتنت زنی است
که بوی بنزین را به عطرهای مردانه ترجیح میدهد
و خوابیدن بر پوست گوسفند
او را به مزارع خشخاش میبرد
و هر صبح
در صدای پر کردن خشاب
خودش را به خواب میزند
تا خواب و خیال کسی که رفت
مرز خانه را جابهجا نکند.
(۲)
ساز که میزنی
چیزی در من طغیان میکند
شبیه رگبار کلاش در عروسیها
شبیه شعلهور شدن گالنی در قاچاق سوخت
شبیه مرگ وقتی با سیبی در دستت در نزدیکی ما قدم میزند
در خودم میروم
مانند سری در سطل زباله که یافتن هیچ چیزی خوشحالش نمیکند
شهری که نباید دیده شود
از لول تریاک زنی در خرابه
از سوراخ پیشانی شاعری در بیابان
و حلقهی اعدام کودکی از بار هروئین
بنواز حبیب بنواز
سرم تیر میکشد
تار قیچکت یا
ماشهی هر اسلحه
هیچ فرقی نمیکند
هنر را با هر انگشتی که بگیری کشنده است.
(۳)
باد
چشمانم را برد
نمیدانم
خرما بود
یا
پوکهی فشنگی که از ذهنم افتاد
مرز هیچ خطّی نیست
وقتی در لنج نشستهای و
خورشید از مردمک چشمی غروب میکند
که کبریتی نداشت
تا مرز را
از غار چهرههای پیرزنی کشف کند
که به جای عصا
با اسلحه قدم میزند.
(۴)
دیروز چمدان در دستت بود
و چاقویی که با آن
ستونهای تخت جمشید را
از دندان پلنگ هم
تیزتر میکردی
تعقیبم میکند
و من را که لای هزاران آدم پنهان شدهام
از درون میدان وسط سرم
به عقب میبرد
کسی
چیزی را انگار در من جا گذاشته
که با زنگ هیچ ساعتی
بیدار نمیشود.
(۵)
روانه کردم
خیال دوست داشتنش را
در نوک انگشتم
به سمت چپ سینهاش
حال
خالی میکنم
هفت تیر را
با سیگار اسلحه شده
در
دستم.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
www.aftabgardanha.com
www.amp.taaghche.com
www.vaznedonya.ir
www.shereno.com
www.atranbook.ir
استاد "رضا خندان مهابادی"، نویسنده، منتقد، و فعال اجتماعی چپگرای ایرانی و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، زادهی سال ۱۳۳۹ خورشیدی در مهاباد اصفهان، که در کودکی همراه با خانوادهاش به تهران مهاجرت کرده است.
آقای "نادر قازی" مشهور به "خاله قازی"، شاعر و نویسندهی کُرد عراقی زاده شهر اربیل و اکنون ساکن دانمارک است.
بانو "سمانه نصیری" شاعر ایلامی، زادهی سال ۱۳۷۴ خورشیدی، در ایوانغرب است.
استاد "رضا ولیپور"، شاعر، منتقد و معلم لرستانی، زادهی سال ۱۳۴۹ خورشیدی، در شهرستان پلدختر است.
استاد "عبدالله سلیمانی"، شاعر، منتقد، محقق و مدرس دانشگاه، زادهی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در کرمانشاه است.