-
مجموعه شعر ۱۰
دوشنبه 19 اسفند 1398 01:36
- دوست داشتن: زمستان باشد یا پاییز اگرچه در بهار جوانه می زنند اما باور کن! دوست داشتن، اگر به جان درختها بیفتد چهار فصل سال شکوفه میدهند. - عاشق باشی... درخت که باشی و بهار نیاید هیزم میشوی! فکرش را بکن، عاشق باشی و عشقت نیاید... - عشق: لیلی و مجنون شیرین و فرهاد وامق و عذرا سعید و لیلا به نظرت عشاق افسانه ای تا...
-
#سعید_فلاحی
دوشنبه 19 اسفند 1398 01:32
-
رقص موزون
یکشنبه 18 اسفند 1398 19:31
-
پنجمین فصل سال
یکشنبه 18 اسفند 1398 11:57
محبوب من تن تو دشتی پوشیده از سبزه است که بر دامنت اطراق کردهاند پروانهها چشمانت ابری است پر از ترانهٔ باران و آغوشت پنجمین فصل سال است مطبوع تر از بهار گرم چون تابستان رنگین چُنانْ پاییز و بکر و رویایی همچون زمستان زیبایی تو شعری است از غزلهای حافظ به تمام لهجه های جهان. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
-
مرا ببوس...
شنبه 17 اسفند 1398 10:30
■ مرا ببوس و دستهایت را در کمرگاهم حلقه کن! تا به محاصره ات در آید شهرِ تن ام. #لیلا_طیبی (رها) #هاشور_در_هاشور
-
هزار و چهارصد و چندی
شنبه 17 اسفند 1398 04:19
- به امام زمان(عج) هزار و چهارصد و چندی گذشت از آمدنت اما فقط خیال تو با من بود همیشه منتظرت هستم... ولی همیشه نمی آیی #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور_در_هاشور @ZanaKORDistani63 @mikhanehkolo http://mikhanehkolop3.blogfa.com
-
دوست داشتنت
جمعه 16 اسفند 1398 14:36
- دوست داشتنت: دوست داشتنت برایم مانند دانه های تسبیح است آه، نشود روزی که این بند پاره شود #لیلا_طیبی(رها) #هاشور_در_هاشور
-
خنده های تو
پنجشنبه 15 اسفند 1398 15:54
-
بهار
پنجشنبه 15 اسفند 1398 14:26
❆ بهار: تو را باید دوست داشت و به باغ ها نشانت داد تا بدانند بی تو هیچ درختی بهار نمی شود #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #شعر_هاشور #شعر_هاشور_در_هاشور
-
مهر
چهارشنبه 14 اسفند 1398 15:10
- مهر: با هم بودیم چند صباحی در مهر حالا که مهر تمام شد مبادا بیمهریت گل کند. #لیلا_طیبی(رها) #هاشور
-
من شعر ناتمام عشقم...
چهارشنبه 14 اسفند 1398 13:26
-
گلبوته
چهارشنبه 14 اسفند 1398 03:33
❆ گلبوته: جانم به فدایِ لب و صورت یارم! مست لعل دهن گلبوته نگارم او، همچو زلیخا و زانا شده یوسف افیون نگاهش خمارم که خمارم. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) @mikhanehkolop3 https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
-
شب یلدا
سهشنبه 13 اسفند 1398 18:53
زمستان شد برگرد! من و گنجشک های ایوان چشم به راهیم انارهای روی درخت بیقرار دستانت هستند تا چیده شوند!. ... راستش از تو چه پنهان! انار بهانه است میخواهم این شبِ یلدا را با عطر دستان تو به صبح برسانم. لیلا طیبی (رها)
-
دلنوشته - دلتنگی
سهشنبه 13 اسفند 1398 16:10
سلام مهربانم، به لطف حضرت دوست حال ما خوب است، اما امان از دلتنگی که امانمان را بریده است. شاعر گفتنی، حال ما خوب است اما تو باور نکن!!! اعتراف میکنم که نمیتوان فروغ نگاهت را فراموش کرد. باور داری که من تنها در وجود تو آرامش می یابم. بی تو در سایه سار کدام درخت بنشینم که طراوت خنکای تو را داشته باشد؟! این روزها...
-
هزار و سیصد و نود و عمری است
سهشنبه 13 اسفند 1398 04:16
- به امام زمان(عج) هزار و سیصد و نود و عمری است که منتظرت نشسته ام نمی آیی؟! #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور
-
دلنوشته - بهانهٔ آمدنت
دوشنبه 12 اسفند 1398 19:25
سلام... امیدوارم حالِ تو و گلدانِ شمعدانیها خوب باشد. همینکه تو خوب باشی، حالِ من هم خوب خواهد بود. هر شب با شببوهای باغچه برایت سلامتی آرزو میکنم. این روزها بیش از هر وقت دیگری، دلِ پر آشوبم بهانهٔ آمدنت را میگیرد. آمدی آفتاب با خود بیاور که هوای اینجا خیلی سرد است. اینجا قحطی عشق است و خانهٔ یاکریمهای عاشق...
-
پرنده
دوشنبه 12 اسفند 1398 12:34
♡ پرنده: ▪به آزادگان میهن: گرچه در قفس نشسته اند اما از همه پرندگان رهاتر اند. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور
-
کانال ناسیونالیسم کوردی
دوشنبه 12 اسفند 1398 12:27
-
متروکه
یکشنبه 11 اسفند 1398 21:48
-
رفتن تو
یکشنبه 11 اسفند 1398 12:57
-
داستان - یک عاشقانهٔ بی پایان
یکشنبه 11 اسفند 1398 09:59
″اوس(استاد) عزیز″ پُکی به سیگارِ لایِ انگشتانش زد و کنار پنجره رفت. پرده را کنار زد و به خیابان نگاهی انداخت. نمنم بارانِ بهاری، مردمِ عابر را مجبور کرده بود که چتر بر سرِ خود بگیرند. عده ای هم که چتر نداشتند در کنار ساختمان هایِ بلند راه میرفتند که کمتر خیس شوند و تعدادی هم با قبول دست پر لطف و برکت باران، عاشقانه...
-
جمعه گذشت...
شنبه 10 اسفند 1398 04:18
- به امام زمان(عج) جمعه گذشت و تو از نیامدنت نگذشتی تصدقت صبح صادق حضورت را طلوع کن. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور_در_هاشور
-
بیا...
جمعه 9 اسفند 1398 04:16
- به امام زمان(عج) بیا تا صبح هایم را با تو به خیر کنم، بگذار صبحِ حضورت را فرجی شود. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور
-
یک نهار دلچسب
جمعه 9 اسفند 1398 04:10
-
مجموعه سهگانیهایی برای حضرت معصومه(س)
پنجشنبه 8 اسفند 1398 03:50
- خواهر شه خراسان: حرفهای نگفته بسیارند، بغضهای نهفته بی پایان؛ دریاب خواهر شه خراسان(ع) - خاک قم: قم را که مدفن دخت کاظم است خاک اش بوی گل یاس می دهد معصومه حسی پر احساس می دهد - معصومه(ع): معصومه با عصمت عجین است از غربت اخو اندوهگین است او خواهر نور هشتمین است - خواهر خورشید: او خواهر خورشید و ماه است شیعه را قم...
-
مجموعه اشعار سایفایکو ۲
پنجشنبه 8 اسفند 1398 03:48
- یورتمهٔ مرگ: درون تختخواب خاموش چشم دوخته ام به مرگ که چهارنعل به سویم می تازد - جهان موازی: ریل های راهآهن خیره هستند به هم در جهانی موازی - ناهید: اینجا هیچکس به دروغ عاشق نمیشود عشق در ناهید مقدس است زمین را نمیدانم! #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
-
دلنوشتهای برای حاج قاسم سلیمانی
پنجشنبه 8 اسفند 1398 03:36
سلام بر تو ای سردار دلها... از وقتی که پدرِ شهیدم از پیش ما رفت، تو تمام نبودنهایش را برایم پر کرده بودی... اکنون با غمِ رفتنِ تو چه کنم؟!! حاج قاسم، ای قاصم جباران، به خدا سوگند من و همهٔ همسالانم، نخواهیم گذاشت خون پاک تو به هدر برود و تا قصاص ترامپ تروریست و نوکرهایش، راحت نخواهیم نشست. ای سردار رشید اسلام، مطمئن...
-
دوسهگهم
چهارشنبه 7 اسفند 1398 14:10
من دووسی دیرم له شارهی ناون وه ناو بیکسی من کیده خاون مهن دووسی دیرم لوڕسانیه وه پاکی جوری، ئاوێ کانیه مهن دووسی دیرم لوڕی لوڕسان وه کیسی نییهم وه مفت و ئهرزان بومه وه خهیری که بهس نازاره مانگێ دلی من له شهوه تاره بـاڵای چیو چنار، ژنی سهرفراز نازگ، نازنین، پڕ له عشوهو ناز پی لی ئهکهفی هرچی کید...
-
دوبیتی ۰۱۰
سهشنبه 6 اسفند 1398 19:34
- یاد مادر: مادر به یاد تو چه شب های سیاه در گوشه ای نشسته ام و گریستم شاید دگر ببینی، نشناسی که مرا دریغ دگر سعید گذشته نیستم. - دامن مادر: مادر اگر دستم رسد به دامنت باز ببوسم آن دامن پاک نازنین را به اشک شوق شویم غبار صورتت را به لب ببوسم خاک پایت و زمین را. - چشم انتظاری: چشم انتظار تواند دو دیده ی ترم بازآیی تا...
-
دلنوشته - بشکن چینی نازک تنهایی من را...
شنبه 3 اسفند 1398 00:54
بشکن چینی نازک تنهایی من را... اگر بتوانم تو را در یک کلمه توصیف کنم، بی تأمل خواهم گفت: «عشق»! آری، ای عشق هر بار در قنوت نمازهایم می خوانم: «ربنا آتنا فی دنیا لیلا و فی الآخرة لیلا و قنا عذاب دوری لیلا» باور کن، از اینکه عاشق توام احساس غرور میکنم. هر وقت یادِ تو میاُفتم؛ در ذهنم مهربانی خطور میکند. چگونه...