انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

سارا خلیلی شاعر جهرمی

بانو "سارا خلیلی جهرمی"، شاعر و مترجم ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۶۳ خورشیدی در شهر جهرم استان فارس و اکنون ساکن فرانسه است. 

او از دهه‌ی ۸۰ فعالیت ادبی خود را با چاپ شعر و ترجمه‌ در نشریات آغاز کرد و نخستین مجموعه شعرش با عنوان «سطرهای تنبل» در سال ۱۳۹۶ به همت انتشارات مروارید منتشر شد. این مجموعه از نامزدهای نهایی سومین دوره‌ی جایزه‌ی شعر زنان ایران (خورشید) بود که در سال ۱۳۹۸ با شرکت آثار منتشر شده و منتشر نشده از شاعران زن برگزار شده بود. 

او که در رشته‌ی ادبیات انگلیسی و تا مقطع، در ایران و دانشگاه سوربن فرانسه درس خوانده است، ترجمه‌ی آثاری از هارولد پینتر، ریچارد براتیگان و آدرین ریچ را در کارنامه دارد، از جمله کتاب‌هایی همچون «اتاق و پیشخدمت گنگ» (دو نمایشنامه از هارولد پین‌تر – انتشارات آهنگ دیگر) و «هیولای هاوکلاین» (اثر ریچارد براتیگان – انتشارات افراز) منتشر شده است.



▪نمونه‌ی شعر:

(۱)

برف می‌آید 

پوستم را در می‌آورد

و مرا می‌گردد

ـ کجای تنت پنهان شده است 

این جنوب

که در اتاقت هنوز نخل می‌روید 

... 

برف می‌رود

و رد دستانش بخار می‌شود از پوستم.



(۲)

آسمان که تمام می‌شود

ابرها 

آوار می‌شوند 

بر صدای تو که در کابل‌های تکه‌تکه جاری‌ست 

صدای تو که می‌خندد

انگار نه‌ انگار آسمان تمام شده

... 

از توی چشم‌های من سرک می‌کشد به شهر 

زخم ابلهی 

پبچیده در کابل‌های سفید 

... 

بعد از تلاشی محتوم

با تکثیر بی‌قراریم چه کنم 

با دست‌های کهنه‌ام چه کنم 

با امتداد موهوم‌شان

و درد انگشت‌های خون‌آلود

که از شانه‌هایت بریده شد.

 


(۳)

اینجا نشسته‌ای

میان ظرف‌های نشسته و مالیخولیا 

و زل زده‌ای

به انگشت‌هایی که سر می‌برم

ترس برت می‌دارد

از لامسه‌ای دردناک که بر سطح تو می‌نشیند 

تکان نمی‌خورد

می‌فشارد

و خون

ادامه انگشت‌های نازک زنی است 

که به شکل سرانگشت‌های من 

می‌ماسد در هوا

... 

ظرف‌ها را هرچه می‌سابم 

قرمزتر می‌شود.



(۴)

از مردنت 

شروع شد این چاه

زمین، تسلیم و دل‌آشوب

... 

از مردنت 

هر روز بیدار می‌شوم با خروس‌ها 

سقوط می‌کنم در چاه

و فکر می‌کنم به رشد طولانی سقوط

... 

بزرگ می‌شود چاه

قد می‌کشد به مرکز زمین 

سقوط می‌کنم 

به امید گدازه‌ای که بپوشاندم.

 


(۵)

کافه‌ای از اهالی شهری ساحلی 

با شیشه‌های عرق‌ کرده

و رد شرجی بر فنجان‌هایش 

... 

قهوه‌ات را چگونه نوشیدی

که فالت کافه‌ای شناور شد 

که دریا به ساحل من آورد.

 


(۶)

خیابان، تکراری

عابر، تکراری

ولی عبور خیابان از عابر…

و پهن شدن اندوه در امتداد تمام خیابان

و عبور ماشین‌ها بر اندوه متصل به نسوج تن 

...

چه آشفته است خواب‌های هر شبم از این همه عبور.





گردآوری و نگارش:

#لیلا_طیبی (رها) 



 منابع 

- نشریه شهرگان کانادا 

@Poetry_401

www.iranketab.ir

www.vaznedonya.ir

www.morvarid.pub