ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
هوشنگ بادیهنشین
"آرتور رمبو" *شعر فارسی
هوشنگ بادیهنِشین (رشت ۱۳۱۴ـ تهران ۱۳۵۸ش) با نام اصلی، هوشنگ بیگانهطلب، شاعر ایرانی بود.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش بهپایان برد. سالهایی از زندگیاش را در آبادان، سیستان و بلوچستان، ترکمنصحرا و تهران خانه بهدوش بود.
هوشنگ بادیهنشین در زمره ی شاعران آوانگارد در دهه ۴۰ قرار دارد و همین مسئله سبب شد که دو شعر از بادیهنشین در مهرماه ۱۳۴۷ در کتاب اول «شعر دیگر» به چاپ میرسد.
نبود منابع و در دسترس نبودن آثار، سبب شده است که نسلهای پس از انقلاب در ایران اهمیت و جدیت هوشنگ بادیهنشین در شعر معاصر ایران درنیابند. بادیهنشین عمر کوتاهی داست و در ۴۴ سالگی جوانمرگ شد. به همین علت بود که منوچهر آتشی لقب «آرتور رمبو»ی شعر فارسی را به بادیهنشین داد.
در کتاب «هلاک عقل به وقت اندیشیدن» یدالله رویایی ریشههایی از زندگی و اشعار بادیهنشین را می توان یافت. بعدها، رویایی در دفتر شعر «هفتاد سنگ قبر»، شعری در وصف بادیهنشین از خود به یادگار گذاشت:
«در وقتِ مرگ
فهرستِ کین اگرم بود
انگور میشدم
و میفشردمم»
بادیهنشین در سال ۱۳۲۴ در ۲۰ سالگی مجموعه شعر «یک قطره خون» را در قالب نیمایی و متاثر از سمبولیسم ارایهشده از نیما به چاپ رساند. یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۳۵ بادیهنشین دومین مجموعه شعر خود به نام «چهره طبیعت» را با مقدمهای از یدالله رویایی به چاپ رساند. مجموعه اشعار کوتاه به همراه یک شعر بلند.
او در ماندگارترین آثارش یعنی منظومه «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» تمامی خصوصیتهای جهانبینی خودش و شعرش را در کمال ارایه میدهد:
«ای تاریخ،
در ظلمت آبها،
هر چه دیدم سیاهی بود
تنهایی بود
سیاهی در رگهامان میدوید
تنهایی در قلب ما،
کلبه کهنه سکوت»
او وضعیت خود یا انسان آگاه به هستی را به عنوان یک شاعر را دوزخی مدام اعلام میکند:
«تاریخ!
شاعران،
قلبهای خداوندان را دارند
و روزگار شیطانها را.»
شعر «بادیه نشین» بر بسیاری از شاعران همنسلش و حتی شاعران بعد از او تاثیرگذار بود. ریسک و جسارت او در حوزۀ زبان، راهی را باز کرد که شاعرانی دیگر هم بتوانند، در حوزۀ زبان و فضاسازیهای خاص برای مخاطب، خلاقیت و جسارت به خرج بدهند. تقریباً به جرئت میتوان گفت شعر او (کم یا زیاد، شدید یا ضعیف) بر شعر، «سهراب سپهری»، «یدالله رؤیایی»، «منوچهر آتشی»، «اخوان ثالث» و چند شاعر دیگر در دهۀ ۴۰ و ۳۰، تأثیرگذار بوده و رد و نشانههای اندیشه و فرم و شیوۀ اجرایی شعر او، در شعر آنها دیده میشود.
بیشترین تاثیر را از شعر او، سهراب سپهری گرفته است. تاثیری همه سویه، در حوزه زبان، وزن و موسیقی، ترکیبات و عبارات عجیب و نو و «شبه عرفان مدرن» اگر شعرهای سه دفتر شعر آخر سپهری را با شعرهای بادیه نشین مقایسه کنیم، دقیقاً متوجه میشویم که چقدر و چگونه از بادیه نشین متاثر است:
«باید امشب چمدانم را بردارم
و به سمتی بروم
که همواره درختان حماسی پیداست.» (سهراب سپهری)
«ابر، صیقل میدهد شمشیر زنگ آلود
آسمان را، پنجره بسته است
روز بر سنگ سیاه شب، بلورین جام بشکسته است.» (هوشنگ بادیه نشین)
از ویژگیهای شعر او میتوان به ابهام در کار و وهمآلود و رازآلود بودن، فضاسازیهای کمنظیر، توجهش به فرم، تلفیق شعر متعهد از نوع سمبولیسم اجتماعی نیما و شعر رمانتیک سیاه، چیزی شبیه به کارهای اولیه نصرت رحمانی و همچنین رفتن به سمت نوعی شعر انتزاعی و سورئالیستی و از جهتی نزدیک شدن به کارهای هوشنگ ایرانی اشاره کرد.
بادیه نشین به معنای دقیق کلمه، شاعر نابغهای است که کمتر دیده شده و چه در دوران حیاتش و چه در دوران پس از مرگ، در میدان شعر، نبوده! او حاشیهنشین شعر نو بود.
- نمونه ی اشعار:
(۱)
«ما و غروب تاریخ
در سرزمین بیمرده خورشید
ما و کنون جزیره سگ ماهیان
با ارتعاش دردآلود
با لحظههای سرشار از دود
ما و هزار اشکوب
با پلکانهای سیاه
ما و هزار دخمه نمناک
با عنکبوتهای تباهی
ای گیسوان زرد که دندان عاجتان
بر کتف روز و شب
- لکاتهها-
ما را رها ز قلعه یاقوت بازوان
ما را رها ز لطف و نوازش...» (با عنکبوتهای تباهی)
(۲)
«یک لحظه زیستم
در زیر آسمان بلورین دست او
باران لطفها
سرشار کرد پهنۀ خشک کویر را
آن لحظه زیستم
در لحظهیی که طعم دگر داشت زندگی
گلدان هر نفس
پر بود از ترانۀ زرین یاسها
این زندگی و قصه تلخ بود و نبود
یک لحظه کاش بود.» (او با غروب رفت آتش تلخ ص ۱۰۷ )
(۳)
«تک درختی مسلول
در خط گمشدۀ جاده باغ
باد پر کرده ز برگ
مشتها را و خزان را بسیار…
باغبان رفته غمانگیز و فکور» (پاییز، از کتاب یک قطره خون)
(۴)
«هر شامگاه سرخ
آن دم که آفتاب
با قاره های سوخته و زرد آسمان
دریاچه ها و قایق و توفان است
هر شامگاه سرخ
آن دم که بی کرانگی نرم ابرها
با خیمه های نقره و فیروزه
تصویر یادها و خدایان است
آه، ای برادرم
هابیل!
از ماورای کنگره ی روزگار دور
افسانه ی تو بال گشاید
اسرار کاخ های طلایی کهکشان
خون تو و سرود شهیدان است
هر شامگاهِ سرخ
آن دم که آفتاب عقابی ست آتشین
بر جاده ها و بر پل بدعت
تا بی کران محو که آن جا فرشتگان
بر پلک هایشان
الماس های اشک شکوفان است
قابیل
آوخ، برادرم
بر پیکر شهید برادرم
با اسب زردِ خشم روان است
آری
از شامگاه «آدم»، تا شامگاهِ ما
آلوده، رد پای جهان است.» (هابیل)
جمع آوری و نگارش: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
★ پاورقی:
ژان نیکلا آرتور رَمبو، زادهٔ ۲۰ اکتبر ۱۸۵۴ و درگذشتهٔ ۱۸۹۱ از شاعران فرانسوی است. او را بنیانگذار شعر مدرن برمیشمارند. او سرودن شعر را از دوران دبستان آغاز کرد. ذوق و نبوغ شعریِ او در سنین ۱۷ تا ۲۰ سالگی خیرهکننده است. رمبو در دوران کوتاه زندگیاش به نقاط مختلف دنیا سفر کرد و در سیوهفت سالگی به دلیل وجود تومور سرطانی پای راستاش را قطع میکنند و چند ماه بعد در ۱۰ نوامبر ۱۸۹۱ مطابق با ۱۹ آبان ۱۲۷۰ ه. ش. در کنار خواهرش ایزابل جان میسپارد.