استاد "کلیمالله توحدی" مشهور به "کانیمال"، نویسنده، شاعر، موسیقیدان، عضو پیوستهی خانه موسیقی ایران و پژوهشگر کورد کرمانج شمال خراسان فرزند "اسدالله توحدی" ساکن شهر قوچان و از ایلات مرزنشین کیکانلو، سیوکانلو، بیچرانلو، که در روستای اوغاز مرکز ایل سیوکانلو که آن زمان دارالعلم سرحد (قوچان-شیروان) خوانده میشد در دی ماه سال ۱۳۲۰ خورشیدی، دیده به جهان گشود.
استاد "حمید عرفان" شاعر و نقاش ایرانی و از نسل اول شاعران جریان موسوم به شعر دیگر در چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۲۲ خورشیدی در آبادان دیده به جهان گشود.
خەیاڵەکانت ئەوندە باڵا کردونە
کە ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم،
واران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی
-با- دایکی پیرم هەموو بەیانی
کۆرانە خوولینەکەمان گزک ئەدا
بەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و
ئەم زامە کۆنە لەژێر چاومدا لابدەی و بیفڕێنی.
دڵم، شیشەیکی ناسکه بەڵام
دڵگیریەکانم و دڵگیریەکانت
وەکۆ شاتاڵی مغولەکان
لەسەر گیانم هاژۆتکار دەبن،
هەتا بەیانێکی تر بیرم داگیر ئەکرێت
لە ژێر هەنگاوانێک وا تۆ هەڵ نەتگرت!
سیگارەکانم کاتێ گڕ دەگڕن هەوار دەکەن:
(بۆ من ئەویندارت بووم؟!)
▪︎برگردان:
خیالاتِ تو،،،
به ارتفاعی قد کشیدهاند که،
روزی چند بار به ملاقاتم می آیی.
هر روز صبح
مادر پیرم،
--باد!
کوچهی خاکی ما را جارو میکند!
باران میگیرد تا،
شبها،
به من سر بزنی!
شاید این درد کهنه را
از گَودِ چشم هایم بشویی
قلبم،
شیشه ی شکننده ای شده است
اما،
دلتنگیهایم
و دلتنگیهایت،
شبیه تاخت و تازِ مغولها
به جانم حملهور میشوند!
و باز
تا صبح، ذهنم،
اشغال میشود،
زیر چکمههای نیامدن تو.
و سیگارهای گُر گرفتهام
فریاد بر میآورند:
-- چرا عاشقت شدهام...!؟
#زانا_کوردستانی
استاد "حشمتالله آزادبخت"، شاعر، روزنامهنگار، نوازنده و فعال لرستانی که توانسته در سطح کشوری افتخاراتی را کسب و مدیرمسئولی، سردبیری، خبرنگاری و عضویت در هیأت تحریرهی چندی از مطبوعاتی استانی و کشوری را داشته باشد. وی در حال حاضر سرپرست انجمن ادبی کوهدشت میباشد.
#هاشور ۸۶
سکوت میکنم اما،،،
چشمهایم،
-[هنگامِ دیدار]
حرفهای تلمبار شدهام را
خوب بازگو میکنند!
#لیلا_طیبی (رها)
بە فرمێسک
زەوی چاوەڕوانی تێرئاو کردم.
درونی کەید
وادەی ژوانمان.
▪︎برگردان:
به اشک چشم آبیاری کردهام مزرعهی انتظار را...
وعدهی دیدارت را، درو کن!
#زانا_کوردستانی
"اومبرتو اکابال" شاعر سرخ پوست گواتمالایی است، که او را در عرصهی ادبیات گواتمالا مهمترین حادثهی ادبی میدانند.
پێکەنینەکانت لە نێو ئەو غوربەتە
لە دەستم دەرچون،
چەپەر هەموو ڕووژێک لێرەوا دەڕوا
خۆزگا کۆرتە نامەیێک، بنێری.
▪︎برگردان:
لبخندت را کم آورده ام، در این غربت!
پستچی هر روز میگذرد از اینجا...
کاش به نامهای، برایم بفرستی.
#زانا_کوردستانی
بیرم زەویێکی چوڵە،
رێنەکانیش،
لە نێوانما نالەوڕیێن.
▪︎برگردان:
ذهنم زمین بایریست!
حتی رمههای گوسفند نیز در آن نمیچرند!
#زانا_کوردستانی
#هاشور ۸۵
وقتی از سپیدارِ پیر
تبر ساختند؛
به زوبینی فکر کرد؛
که از پَرِ عقاب
بر سینهاش خلید!
#لیلا_طیبی (رها)
پ.ن:
حتمن قصه ی عقاب راشنیده اید، وقتی زوبینی از پر خودش دید که سرنگونش کرده بود، با ناله گفت: (چون نیک نظر کرد پَر؛ خویش در آن دید/گفتا ز که نالیم که "از ماست که بر ماست!")
#هاشور ۸۴
لکنتیست بر زبانم
که به وقت دیدار
یورتمه میرود در دهانم!
دریغا این اسب چموش،
زیر بار دوستت دارمی نمیرود.
#لیلا_طیبی (رها)
آقای "حسن روشان" یکی از شعرای کورد خراسان شمالی، صاحب کتاب چیکسای (منظومه کوردی کرمانجی) و دارندهی سرو بلورین ششمین جشنواره بین المللی شعر فجر، در سال ۱۳۵۴ خورشیدی در روستای قزل قان بجنورد به دنیا آمد.