انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

چشمان لیلا

آبی چشمان سیاهت لیلا

بارانی تر است از ابرای پاییز

وی خورشید نگاهت روشن تر از

روشنای همه صبحِ دلاویز

 ای دلیل لحظه های خرابم

وی دغدغه ی شب های سیاهم

خواهی بمیرانم یا که دهی جان

ای باعث خنده و غم و آهم

 تو رب النوع و خداوند عشقی

تا چند کنی بدین ره تو تباهم

کز غیر تو کرده اند جوابم

افیون نگاهت شده گناهم

 تا چند کنی دوری و باز نگردی

بی سایه ی تو یار، خانه خرابم

ای جانم به فدایت حضرت لیلا

پیکی بفرست و بده جوابم

 گفتی تو و قصد جدایی، هرگز!

سوگند به تو و سوگند به خدایم

تا تو نیایی و نخندی ای یار

از جان و جهان و خوشی جدایم.


 سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

دلنوشته - سلام به تو و صبح زیبای ظهورت

سلام به تو و صبح زیبای ظهورت!

می‌دانم یک روز خواهی آمد و در همهٔ شعرهای شاعران نام تو جاری خواهد شد. و دل همهٔ مردم، به زلالی شبنم‌های بر گلبرگ نشسته خواهد شد.

به تمام گنجشک‌های شهر سپرده ام، ساعتِ آمدنت، گُل‌های خواب‌آلود را بیدار کنند و این شهر دلتنگ را، عطر‌آگین قدم های مبارک‌ات کنند.

تصمیم گرفته ام وقتی که آمدی، بر جایِ قدم‌هایت بوسه بکارم... کاش در آن هنگام فراموشم نشود.

ای مشرقی ترین مردِ تاریخ!

ای وارث خورشید...

در مسیر آمدنت چشمهایم را گم کرده‌ام... کاش فردای طلوع‌ات زودتر برسد. تمام دیوارها را خراب کنی و پنجره‌ها را بگشایی و غروب‌های تلخ را خط بزنی.

به شوق دیدارت؛ هزاران کبوتر از قلبم به سمت تو بال می‌گیرد. مگر من چه دارم جز قلبی خسته از هجران، تا مژدهٔ آمدنت دهم.

باورت باشد که تنها افتخارم این است که عاشق تو هستم...

و تنها دعایم:

                       خدایا مرا عاشق بمیران!

                        اللهم کل لولیک الفرج صاحب عصر و الزمان.


 سعید فلاحی (زانا کوردستانی)