ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی
(۱)
مادرم مُرد
اما هنوز میان باغچه جوانه میزند!
شکوفه میدهد؛
سیب میشود وُ
میگوید: بخور، نوش جان!
(۲)
به راه مینگرم وُ
--آه میکشم!
آخرین آرزویم،
آمدن توست.
(۳)
پرنده بودن
چه خوب است؛
بیگذرنامه همه جا میروی!
(۴)
توی آسمان میرقصید؛
پنجره را که بستم
--ماه مُرد!
(۵)
کوچهها،
خیابانها وُ
تمام خانههای این شهر
باردار سکوتی سنگیناند!
با زمزمهی قدمهایت
--فارغشان کن.
(۶)
تورقی جانکاه!
عکسهای این آلبوم
پر شده است؛
--از تنهایی.
#زانا_کوردستانی
خیلی خوب بود