ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بانو "عاقله قریشی" فرزند "لاجمیر خان" شاعر افغانستانی، در سال ۱۹۶۸ میلادی، در شهر کابل زاده شد و اکنون در شهر ملبورن استرالیا ساکن است.
او کارشناسی از دانشگاه کابل در رشتهی ژورنالیزم گرفته و پس از ترک وطن، راهی کشور ایران شد و در آنجا به مدت دو یال به عنوان معلم دانشآموزان افغان زیر نظر سازمان ملل متحد خدمت کرد و بعد از قطع کمکـهای آن سازمان و تعطیلی مدرسه، مدتی شخصا به آموزش همتبارانش پرداخت تا اینکه، بار دیگر بین سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ در زاهدان، کلاسهای نهضت سوادآموزی را برای زنان افغانستانی دایر کرد. بعد از آمدن به کشور استرالیا دوباره تدریس زبان فارسی را به نسل جدید شروع و تاکنون ادامه دارد.
وی در استرالیا رشتهی بیزنس را تمام و شروع به کار بیزنس شخصی خود کرد، و از سال ۲۰۱۶ معاون انجمن فرهنگی افغانهای ویکتوریا – استرالیا شد.
در سال ۲۰۱۸ بالاترین آوار (Arman Award) شهر ملبورن را به ایشان اختصاص دادند، همچنین لوح تقدیر از انجمن فرهنگی افغانهای کشور بلژیک و دانمارک را دریافت کرده است.
کتاب "سنگها گل میکنند" مجموعه اشعار ایشان است که تاکنون چاپ و منتشر شده است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
تا کرانهی آبی
عشق از پشت خورشید میوزد
دلم بهقدرت
یک کوه میتپد
به اندازهی زیستن نفس میکشم
عشق ادامه دارد
روز هایم گلباران میشود
وقتی میآیی
جادهی چشمانم سبز میشود
پرواز دستانم کبوترانی که
بر آسمان عاشقانه شناورند
زمین بوی بهار را میسراید
شلیک باد
عطر تو را پخش میکند
وقتی میآیی.
(۲)
کاش جنگ نمیبود
سفرهها نان میداشت
سلاح گل شلیک میکرد
گلولهها، گل مینوشتند
کلمهی مهاجر، رنگ میباخت
اشکهای غصه با شادمانی میریخت
کبوتر
بیخطر
بال و پرش را هر سو رها میکرد.
(۳)
هنوز پیراهنم
غرق در عطر تن توست
و خورشید نگاهت
بر پنجرهی چشمانم
کنار میزنم پردهها را
روی آیینه با رژ لب
نام تو را مینویسم
در تو زندگی میکنم
مثل زندانیی که
در سلول انفرادی باشد
تو خود بگو
در تو چه رازی پنهان است
که اینقدر دوستت دارم.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
- فیسبوک شاعر
- هفتهنامه سبزمنش، شمارههای ۹۱ و ۹۸
www.sabzmanesh.net