انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

هوشنگ دیناروند شاعر شوشی

آقای "هوشنگ دیناروند" شاعر خوزستانی، در ۲۹ شهریور ماه ١٣٥٣ خورشیدی، در شوش به دنیا آمد. 

  ادامه مطلب ...

یحیی شیدا شاعر تبریزی

زنده‌یاد "یحیی شیدا" شاعر، ادیب، روزنامه‌نگار و نویسنده آذری و از یاران شهریار، در ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در تبریز زاده شد. پدرش «حسن یوزباشی چرندابی» از مجاهدان انقلاب مشروطه و از محله‌ی چرنداب تبریز بود.

  ادامه مطلب ...

امین کونانی شاعر کوهدشتی

آقای "امین کونانی" شاعر لرستانی، زاده‌ی ۲۸ اسفند ماه ۱۳۵۶ در کوهدشت است.

  ادامه مطلب ...

نیلوفر مسیح شاعر اسلام‌آبادی

بانو "نیلوفر مسیح"، شاعر و نویسنده‌ی کرمانشاهی، زاده‌ی سال ۱۳۶۲ خورشیدی، در اسلام‌آباد غرب است.

  ادامه مطلب ...

مصطفی فرزانه نویسنده‌ی تجریشی

زنده‌یاد "مصطفی فرزانه" به سال ۱۳۰۸ خورشیدی در تجریش دیده به جهان گشود. 
 
ادامه مطلب ...

حمید علیدوستی نویسنده‌ی شهرکردی

زنده‌یاد "حمید علیدوستی شهرکی" (ایاز)، نویسنده، پژوهشگر، فیلمساز ایرانی زاده‌ی ۱۳۴۹ خورشیدی در شهرکرد است.

  ادامه مطلب ...

فرهاد گلستانه شاعر زابلی

آقای "فرهاد گلستانه" شاعر سیستان و بلوچستانی، زاده‌ی ۳۰ شهریور ماه ۱۳۷۴ خورشیدی، در زابل است.

ایشان کارشناس ارشد فلسفه است و تاکنون کتاب "عشق از دیدگاه ملاصدرا و افلاطون" را توسط نشر عطران چاپ و منتشر کرده است.



▪نمونه‌ی شعر:

(۱)

زیبایی‌ات

گرد و خاک تیوتاست 

که در همه‌جا پخش می‌شود

در شلیک تفنگ‌ها 

که سمفونی دوم بتهوون است 

در گالن‌های بنزین 

که بویشان

چون بشکه‌های شراب

مرا مست می‌کند 

آنقدر که می‌گویی 

می‌ترسم 

وقتی مستی فراموشم کنی 

می‌گویم 

حتی در انفجار ماشینم در قاچاق سوخت 

پیش از مرگ

نام تو را زمزمه می‌کنم 

مُنا 

مُنا 

مُنا 

چشمانت 

دو خرماست 

که تا می‌نگرم

می‌افتند در گالنی که به‌ دستم می‌دهی 

تا دستت در دستانم 

گرمای جنوب را چند‌ برابر کند هنگامی که می‌گویی 

دوستت دارم

و دوست‌ داشتنت زنی است 

که بوی بنزین را به‌ عطرهای مردانه ترجیح می‌دهد 

و خوابیدن بر پوست گوسفند 

او را به‌ مزارع خشخاش می‌برد

و هر صبح 

در صدای پر کردن خشاب

خودش را به‌ خواب می‌زند 

تا خواب و خیال کسی که رفت 

مرز خانه را جا‌به‌‌جا نکند.



(۲)

ساز که می‌زنی 

چیزی در من طغیان می‌کند 

شبیه رگبار کلاش در عروسی‌ها 

شبیه شعله‌ور‌ شدن گالنی در قاچاق سوخت  

شبیه مرگ وقتی با سیبی در دستت در نزدیکی ما قدم می‌زند 

در خودم می‌روم

مانند سری در سطل زباله که یافتن هیچ‌ چیزی خوشحالش نمی‌کند 

شهری که نباید دیده شود

از لول تریاک زنی در خرابه 

از سوراخ پیشانی شاعری در بیابان

و حلقه‌ی اعدام کودکی از بار هروئین 

بنواز حبیب بنواز

سرم تیر می‌کشد 

تار قیچکت یا  

ماشه‌ی هر اسلحه 

هیچ فرقی نمی‌کند  

هنر را با هر انگشتی که بگیری کشنده است.



(۳)

باد 

چشمانم را برد

نمی‌دانم 

خرما بود

یا  

پوکه‌ی فشنگی که از ذهنم افتاد

مرز هیچ خطّی نیست 

وقتی در لنج نشسته‌ای و 

خورشید از مردمک چشمی غروب می‌کند 

که کبریتی نداشت 

تا مرز را 

از غار چهره‌های پیرزنی کشف کند 

که به جای عصا 

با اسلحه قدم می‌زند.



(۴)

دیروز چمدان در دستت بود

و چاقویی که با آن

ستون‌های تخت جمشید را

از دندان پلنگ هم 

تیزتر می‌کردی

تعقیبم می‌کند 

و من را که لای هزاران آدم پنهان شده‌ام

از درون میدان وسط سرم

به عقب می‌برد

کسی  

چیزی را انگار در من جا گذاشته 

که با زنگ هیچ ساعتی  

بیدار نمی‌شود.



(۵)

روانه کردم

خیال دوست داشتنش را

در نوک انگشتم 

به سمت چپ سینه‌اش

حال

خالی می‌کنم 

هفت تیر را

با سیگار اسلحه شده

در

دستم.



گردآوری و نگارش:

#زانا_کوردستانی 



منابع 

www.aftabgardanha.com

www.amp.taaghche.com

www.vaznedonya.ir

www.shereno.com

www.atranbook.ir