ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
استاد "کوروش همهخانی"، فرزند "احمد" و "افسرالملوک همهخانی"، شاعر و منتقد کُرد و از چهرههای شعر نو فارسی در دو دههی اخیر، زادهی ۸ فروردین ۱۳۵۲ خورشیدی در کرمانشاه، و اکنون ساکن سوئد است.
وی با نشریات ادبی مانند مجلهی چیستا، دنیای سخن، آدینه، فردا، فرجاد، عصر پنجشنبه، و در خارج از ایران با مجلات آرش سیمرغ، بررسی کتاب، کاکتوس، آفتاب، قلم، انوس و… همکاری کرده و از شاگردان و تاثیر پذیرفتگان "احمد شاملو" و "محمد حقوقی" میباشد. همهخانی عضو کانون نویسندگان ایران و از امضاکنندگان متن ۱۳۴ نویسنده (ما نویسندهایم) است.
همسر او "غزل محمدی" است و دارای سه فرزند به نامهای "مزدک"، "ابریز" و "شاهکار" است.
▪︎کتابشناسی:
- سکوت با نگاه شما فرو میریزد (مجموعه شعر)، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۳.
- مادر، تهران: نشر افست گرافیک، ۱۳۸۶.
- ورقم بزن: (اشعار مدرنیست)، تهران: چشمه، ۱۳۸۹.
- با او کنار آمدم: (مجموعه شعر)، تهران: نگار و نیما (نگیما)، ۱۳۸۲.
- باران با علامت تعجب! (گزیدهی اشعار)، کرمانشاه: چشمه هنر و دانش، ۱۳۸۱.
- قناری از پلکهایت میریزد، سوئد.
- دهانام پنجرهی دنیاست، سوئد.
و...
همچنین از او دو سیدی صوتی شعر منتشر گردیده است.
▪︎نمونهی شعر:
(۱)
پیاده بر میگردد
با غروب و
کیسهای آرد
کنار اصطبل
در حسرت اسب.
(۲)
اتاقم را تنها میگذارم
با تمام خاطراتش
اما
پنجرهام را با خود میبرم
تا آوازهایم را
در کوچهای تازه بریزم.
(۳)
بر پیراهنت دست میکشم
نبض تو میزند
پس کجایی نمیبینمت!
یادم میآید
شعر میسرودم
که تو رفتی
و همین بهانهات بود
روزی دوباره
باز خواهی گشت
بیبهانه شعر مرا خواهی خواند
و بر پیراهنم دست خواهی کشید
نبض من خواهد زد
اما
مرا نخواهی دید.
(۴)
آن ماهی
رودخانه را به دریا میرساند
اگر بین راه
تور برایش پهن نکنند!
(۵)
درخت
بیرویاست
وقتی که قناری در قفس
و باد بیوطن میمیرد.
(۶)
تا آنجا
با تو سخن بگویم
که هیچ نگویی
تا هر لحظه
سخنی تازه بگویی.
(۷)
بیا هیاهو درو کنیم
باد
بذر سکوت میپاشد.
(۸)
درخت بیرویاست
وقتی قناری
در قفس میخواند.
(۹)
هر ستاره
شهیدیست
یک چار پایه
از زیر پایش
کشیدهاند.
(۱۰)
تمام راه
برای هم پیمودهایم
کج آمدهایم
بیا از اول برگردیم
ما آمده بودیم
تنهاییمان را
پشت مرزها
شکنجه دهیم.
(۱۱)
آسمان
روی زمین
چه میبیند
که پیوسته
أشک میریزد.
(۱۲)
مجنون که میشوی
لیلیات را
میبرند.
(۱۳)
در چشم تو
پر میشوم
دو بال نگاهت
پرواز
(۱۴)
سیب که میرسد
از شاخه
دل میکند.
(۱۵)
این روزها
دروغ
حرف صمیمی انسانهاست.
(۱۶)
آنقدرها دل مبند
یک روز
دل میکنی.
(۱۷)
شمع از سوز دل
آب میشود
تا آتش را در خود
خاموش کند.
(۱۸)
با همین جمله
چشمها غافل و درگیر کنید
وقتی پوست
بر صورت سکوت
سپید شده بود.
(۱۹)
خداوندا
تشریف بیاورید
روی زمین
داوری کنید
به دستور شما
اینجا
جهنم ساختهاند.
آتش زیر پای مادران
زبانه میکشد.
(۲۰)
اگر نامهام
به تو نم پس نمیدهد
دلتنگ مباش
آتش حمل میکند
اینجا
حال همه سخت! سنگین
ساده و سبک گرفتهاند
کلاغها
اسامی از روی الفبا
خبر... زیاد
کوتاه... مردن
مثل سرگذشت دود
در تن درخت
که هر بار ریشهاش
با انگشت شاعر
سبز میشود.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
- مجله ادبی وازنا: پروندهی شعر مهاجرت – قسمت ١١ / گفتگو با کوروش همهخانی.
- مجله ادبی دانوش.
@Hamekhanikorosh
www.sibeabi.8k.c
http://jivar.blogfa.com/post/82
https://www.poempersian.ir
https://piadero.ir
https://t.me/Hamekhanikorosh