انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

محمود نائل شاعر خرمشهری

استاد "محمود نائل" شاعر و معلم خوزستانی، زاده‌ی سال ۱۳۳۸ خورشیدی در خرمشهر است؛ که بسیار سروده، امّا کم منتشر کرده است.

  

او در شکل‌گیری انجمن شعر اهواز، انتشار گاهنامه‌ی پل و چندین دوره همایش‌ شعر خوزستان نقشی انکارناپذیر داشته است. 

او شاعری است که درک و دریافت‌هایش را در خلال تصویرهای شاعرانه و شیوه‌ها و شگردهای شخصی شده به مخاطب ارجاع می‌دهد و عموما انسان شعر نائل، انسان رمیده از معاصرتی است که جز تنهایی و ترس و افسردگی، میراثی نداشته است. 



◇ ︎کتاب‌شناسی:

- ماه خسته/ حوزه هنری خوزستان/ ۱۳۸۶

- نهیب سنگ/ نشر کلام/ ۱۳۹۱

- کرانه‌‌ی پیدا / نشر خوزان / ۱۳۹۹

و...



◇ نمونه شعر:

(۱)

با افسردگی‌هایم  

مرا دریاب

با تلخی پلک‌هایی مات

بر پلکان نیلوفر 

که ستاره ستمی ابدی‌ست 

بر اشتیاق پرنده...

مرا با چشم‌هایم دریاب

غریبانی که هر کلبه را

شبی بیشتر نمی‌مانند 

با پریشانیم مرا دریاب

انسان

سیاره آبی دلتنگی‌ست 

بر مدار گندم و تیغ 

و شبنمی که بر برگ می‌نشیند 

حکیمی 

که در غفلت تو بلور می‌شود. 



(۲)

[معرکه] 

چراغ اول را

چه‌ کسی روشن می‌کند 

تا من 

پشت دستان باد را

داغ می‌کنم 

در جیب کوچکم

پروانه‌ای است 

که دامن تاریک خورشید را

بالا می‌زند 

اولین چراغ را

چه‌ کسی روشن می‌کند 

محبوبه‌های شب 

بر شقیقه‌هایم می‌رویند 

و کفش‌هایم 

از کثرت نیلوفر تنگ می‌شوند 

با نگاهم 

چخماق‌ها عطسه می‌کنند.

و در خمیازه انگشتانم 

انار نوبری‌

زاده می‌شود 

اولین چراغ را

چه‌ کسی روشن می‌کند 

کبوترباز شیرینی 

بر بام سینه‌ام ایستاده است 

که کودکان بازیگوش

خنده‌هایش را نوک می‌زنند 

دسته‌های پرستو 

به رگانم کوچ کرده‌اند 

و نشاط گلویم 

فواره‌ای‌ست 

میان ستاره و صدف

چراغ اول را

جرقه کدام قلب 

روشن می‌کند.



(۳)

با تو تازیانه خورده‌ام

بی‌تو تازیانه خورده‌ام

از تو 

تازیانه خورده‌ام

نان

ای شقاوت بی‌پایان

ای آن‌همه صمیمی 

به خواب‌ها 

و این‌همه گریزپای

به بیداری

ای همیشه آتشفشان آشوب‌های تنهایی.

غیابت 

نهایت رسوایی.

من!

بی‌قرارِ

لحظه‌های وصل تو 

هرگز نبوده‌ام

اما 

بگذار فریاد برآورم ‌

چه باک

که بی‌تو این کلام نیز 

هرگز نبوده است.



(۴)

شتابِ تیغ 

بر مخمل رؤیاها 

ستیز شرنگ با پرتوِ فرداها 

و فرجام بی‌چرای امیر نجابت‌ها.

بی‌شک!

وهمی برای شکیب 

آن‌گاه

که در کشاکشِ با کولاک

و درویش‌وار 

ترانه می‌خوانی 

برای خویش.

آی

آی

بلوغِ کدام بال

عطرِ شُکوهِ شراره‌های تو را

لبریز می‌کند 

در سینه‌ها.



(۵)

حباب‌ها می‌نالند 

فریادهای دلی در اعماق را

و نگاه تو 

شمشیر رنگین آسمان را

آهیخته می‌کند.

 

سر در قبای پاییز 

من بال می‌تکانم 

و مشتی پرنده از شقیقه‌هام پرواز می‌کنند.



(۶)

نه خیال گریستن 

نه هوای رهایی 

مانده‌ام میان تاول دل

مانوس آوازهای هجرانی...

 


(۷)

مرا به باغچه‌ای فروخت 

آنکه چشمانش را

کنار پیاله‌ام جا نهاد.

خون شیشه 

به کام الماس‌ها حرف کهنه است 

خون نسیم را او

کنار باغچه می‌ریزد.



(۸) 

جز بال بال زدن

چه دارم

که نثارت کنم 

ای آسمان.



(۹)

سر در قبای پاییز 

من بال می‌تکانم 

و مشتی پرنده از شقیقه‌هام

پرواز می‌کنند.



(۱۰)

میان شور، سبز 

میان تلخ، سبز 

میان شیرینی اما 

پیامبری است که می‌نالد.



(۱۱)

چرخ می‌زنم در چرخ

من ستاره‌ام

و در چرخشم قصد خون ماه کرده‌ام.

                                                        



گردآوری و نگارش:

#زانا_کوردستانی 







منابع

www.etemadnewspaper.ir

www.vaznedonya.ir

www.isna.ir

www.magiran.com

www.khuzestanpoets.blogfa.com

www.poem135.blogfa.com

و...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.