انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

داستان کوتاه مرخصی

داستان کوتاه مرخصی



محکم پا کوبید و سر جایش سیخ ایستاد. نگاهی توی صورت‌اش انداخت. 

- قربان عرضی داشتم!.

صدایش می‌لرزید.

- بفرمایید!؟

- مشکلی برایم پیش آمده!؛ سرگروهبان اعتمادی به من مرخصی نمی‌دهد!.

و بعد با شرم و سرافکندگی نگاهی کوتاه، به چشمانش انداخت!

- با چند روز مشکلت حل می‌شود، پسرم؟!

سرباز خوشحال، که به این راحتی با درخواست مرخصی‌اش موافقت شده است؛ جواب داد:

- سه چهار روز قربان! 

چند ثانیه سکوت برقرار شد. سرباز از شدت هیجان، صدای ضربان قلبش را می‌شنید.

- برو پسرم! انشالله مشکلت که حل شد برگرد.

- ممنون جناب!

سرباز به تصویر منعکس شده‌ی خودش در آیینه‌ی چسبیده به دیوار آسایشگاه، احترام نظامی گذاشت و خارج شد.

دقایقی بعد از دیوار پادگان بالا کشید و رفت.


 

#زانا_کوردستانی


سید خلیل حاکم زاده شاعر رشتی

استاد "سید خلیل (مسعود) حاکم‌زاده" شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار گیلانی، زاده‌ی ۲۲ فروردین ماه ۱۳۳۷ خورشیدی، در رشت است.


  ادامه مطلب ...

چنار نامق شاعر کلاری

بانو "چنار نامق" (به کُردی: چنار نامیق)، شاعر و نویسنده‌ی کُرد زبان، زاده‌ی شهر کلار در اقلیم کردستان است.

  ادامه مطلب ...

چومان هاردی شاعر سلیمانیه‌ای

بانو "چومان هاردی" (به کُردی: چۆمان هەردی) شاعر، مترجم و نقاش کُرد، زاده‌ی سال ۱۹۷۴ میلادی در سلیمانیه عراق است.


  ادامه مطلب ...

کتاب تو منتشر شد

مجموعه اشعار "تو" با ترجمه‌ی "زانا کوردستانی" منتشر شد


▪بڵاوەو بۆ!


کتێبی "تۆ" کومەڵە شیعری "نەزیر غەفور" ناسڕاو بە "نەزیر تەنیا" شاعیری کوردی باکووری، به زمانی فارسی وەرگیر و بڵاوەو بۆ.

ئاغای "سەعید فەلاحی" ناسڕاو بە "زانا کوردستانی" شیعرەکانی ئەم کتێبە بە فارسی ترجومە کردەوە.

ئەم کتیبە بە ۹۲ لاپەرە و هزار قاب لە لایەن دەزگای چاپ و بڵاوکردنی کتیبی هورمس لە ئیران‌دا بڵاوەو بۆ.



▪تو، بر پیشخوان نشست!


کتاب "تو" مجموعه اشعار "نظیر غفور" شاعر معاصر کُرد زبان منتشر شد.

آقای "نظیر غفور" (به کُردی: نه‌زیر غه‌فور) مشهور به "نظیر تنها (به کُردی: نه‌زیر ته‌نیا) شاعر کُرد، زاده‌ی ۱۹۸۸/۰۵/۲۹ میلادی در اقلیم کردستان است. وی که فقط تا ششم ابتدایی تحصیل کرده است، اما به اصول سرایش شعر مسلط است و اشعاری زیبا و نغز و بی‌نقص می‌سراید. 

ترجمه‌ی اشعار این کتاب را "سعید فلاحی" (زانا کوردستانی) انجام داده و ویراستارش هم خانم "لیلا طیبی" بوده است.

"سعید فلاحی" با تخلص "زانا کوردستانی" زاده‌ی سال ۱۳۶۳ خورشیدی در کرمانشاه و ساکن بروجرد است. 

این کتاب دوازدهمین کتاب مستقل وی و شانزدهمین کتابی است که از ایشان چاپ شده است. پیش از این چهار کتاب شعر به صورت مشترک با همکاری همسرش خانم "لیلا طیبی" با عناوین «چشم‌های تو»، «گنجشک‌های شهر هم عاشقانه نگاهت می‌کنند»، «عشق از چشمانم چکه چکه می‌ریزد»، «عشق پایکوبی می‌کند» و یازده کتاب داستان، شعر و ترجمه با عناوین: «دیوانه»، «ریشه‌های عطف»، «آمدنت چه لهجه غریبی دارد»، «تو که بروی، پاییز از در می‌آید؟»، «سومین کتاب تنهایی»، «هنوز برای دوست داشتن، وقت هست»، «از زمانی که خدا بود»، «حکایتی دیگر از شیرین و فرهاد»، «میان نامه‌ها»، «هم قدم با مرگ» و «ناله‌های امپراطور» منتشر نموده است.

این کتاب در بهار ۱۴۰۳، با شماره شابک ۹۷۸۶۲۲۸۰۵۴۹۴۰ در شمارگان هزار جلد و ۹۲ صفحه، توسط نشر کتاب هرمز چاپ و منتشر شده است.


▪از متن کتاب:

گذر زمان

همه چیز را ثابت خواهد کرد

روزی فرا خواهد رسید که پی خواهی برد

تو چه انسان دل سنگی بودی...


بهرام علیزاده شاعر کوچصفهانی

دکتر "بهرام علیزاده" شاعر، منتقد ادبی، معلم و مدرس آواز گیلانی، در شهریور ماه ۱۳۵۱ خورشیدی، در کوچصفهان دیده به جهان گشود. 

  ادامه مطلب ...

ترجمه‌ی شعرهایی از بندی علی

▪سه شعر از #بندی_علی شاعر معاصر کُرد با ترجمه‌ی #زانا_کوردستانی 


(۱)

[جنگ] 

هرگاه که جنگ به سرزمینی پای بگذارد،

سربازها، ماهی می‌شوند!

گرفتار بر سر قلاب‌ها!

خانه‌ها، موزه می‌شوند 

پر از تندیس‌ 

باغچه‌ها، گورهای جمعی و 

پرندگان عاشق!

و رنگ چشم‌های جویبار 

از آبی به شرابی مبدل می‌شود،

شراب ریخته بر خاک!

سرنوشت آدمی 

به پایان کارش، نزدیک می‌شود 

همچون انقراض دایناسورها!

کاش می‌دانستی!

زهر کینه، آدمی را عقیم می‌کند 

ولی ما بازماندگان آخرین گرگ‌ها،

هار می‌شویم،

وقتی که جنگ شروع می‌شود.



(۲)

از پروانه عشق می‌آموزیم،

از مورچه، تلاش و کاوش و 

از طاووس، زیبایی و شکوه را...

از لاک‌پشت، طول عمر و 

از سگ، وفا،

تیزبینی و بلندپروازی را هم از عقاب!

...

انسان!

آی آدمی!

ای اشرف مخلوقات خدا!

پس چه چیزی از تو بیاموزیم؟!



(۳)

در جایی آزادی نیست و 

در جایی دیگر، نان!

اما در سرزمین شارلاتان‌ها 

نه نان هست و نه آزادی!

...

آزادی بی‌نان، توهم است،

و نان بی‌آزادی، هم اگر که باشد،

خشک است و تلخ!

چون چوب حراج بر شرافت است!

...

سرزمین‌های بسیاری را سفر کردم 

ناله و شیون‌های زیادی گوشم را آزرد،

ولی در هیچ کجا ندیدم 

چنین رندانه بدزدند 

نان و آزادی را 

که می‌دزدند از ملت و سرزمین من...



شعر: #بندی_علی 

ترجمه: #زانا_کوردستانی 

هادی هزاره مقدم شاعر زاهدانی

استاد "هادی هزاره‌مقدم" شاعر سیستان و بلوچستانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در زاهدان است.
 
ادامه مطلب ...

هادی هزاره مقدم شاعر زاهدانی

استاد "هادی هزاره‌مقدم" شاعر سیستان و بلوچستانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در زاهدان است.
 
ادامه مطلب ...

برگردان چند شعر از #دارین_زکریا شاعر سوریه‌ای

▪برگردان چند شعر از #دارین_زکریا شاعر سوریه‌ای
 
ادامه مطلب ...

ترجمه‌ی چهار هایکو از #توروالد_برتلسن هایکوسرای دانمارکی توسط #زانا_کوردستانی

▪ترجمه‌ی چهار هایکو از #توروالد_برتلسن هایکوسرای دانمارکی* توسط #زانا_کوردستانی 

 

  ادامه مطلب ...

حربه

نشد که نشد...

حالا؛

با عدد،

با حروف،،

-- یا ایما و اشاره!

دارم فکر می‌کنم:

دیگر به چه حربه‌ای متوسل بشوم؟!

                   --تا به چشمت بیایم!؟


  

#زانا_کوردستانی



مختار شکری پور شاعر نودشه‌ای

استاد "مختار شکری‌پور" شاعر، روزنامه‌نگار، عکاس، کارگردان، مستند ساز، مدیر فیلم برداری سینما و تلویزیون، منتقد و مترجم زبان و ادبیات کُردی، زاده‌ی شهریور ماه ۱۳۴۹ خورشیدی، در شهر نودشه، شهرستان پاوه‌ی استان کرمانشاه است.

  ادامه مطلب ...

خیال

به خیالاتِ شلوغم
خیابانی راه دارد‌ 
گذرگاهِ مردمانی جورواجور...
دریغ از جای پای تو،
بر سنگ فرش‌های ساییده‌اش.
متبرکم کن!

   
#زانا_کوردستانی

هجرت

چگونه باور کنم
هجرت فلامینگوها را
با پر و پرواز است؟!
تا دل در گوشه‌ای گلویش گیر نباشد
پیمودن این مسافت 
       --ناممکن است.
 

#زانا_کوردستانی


شعر ناگهان

آی‌ی‌ی شعرِ ناگهان!
ای واژه‌های فشرده
وزن‌ِ تو را 
فقط شاعرها می‌فهمند!
-سپیدی!؟
    -زلالی!؟
       -غزلی!؟
...
آه...
تنها الفباست که
تو را با کوله‌ای
می‌تواند به گُرده بکشد!.
 
  
#زانا_کوردستانی

قحطی عشق

دارد،
بزرگترین قحطی‌ی قرن
               شکل می‌گیرد...
قحطی عشق...
رُکنی که،
کمتر از قحطی‌ی
      -آب و
          - نان نیست!

   
#زانا_کوردستانی


یادت

یادت؛

و یادگاری‌هایت را

در سبد زباله گذاشتم...

من،

تو را می‌خواستم

نه یاد وُ

      یادگاری‌هایت را!.

 


#زانا_کوردستانی



کوردم

کوردم،
ساڵیانی ساڵە،
وەڵاتەم لە نێویانی کۆڵبندم هێلانە‌مە و
لە کۆڵ دەکیشەم!.

◇ برگردان فارسی:

کُردم،
سال‌هاست،
سرزمینم را در کوله‌ام گذاشته‌ام و
بر دوش می‌کشم!.
 

#زانا_کوردستانی 

هه‌لو

اوج می‌گیرم؛
چون "هه‌لوی به‌رزه‌ فه‌ر"*
گرچه مرزهای سرزمینم محدود است؛
اما 
انتهای آسمان کردستان
                                  --ناپیداست.  

 
#زانا_کوردستانی



____________________ 
* عقاب بلند پرواز 

قاڵی

نەخشە‌ی قاڵیکەی خوویشکەم
نەخشونیگاریک بۆ لە کوردستان،
و من پار و دەسکی ره‌وسه‌!
یوە لە ژێر دەگەڵ پێنووس
و یوە لە سەرو دەگەڵ تفەنگ 
سەربەستی ئەبافیگ!.

◇ برگردان فارسی:

طرح قالی خواهرم
نقشی بود از کردستان،
و من نخی بودم سرخ رنگ!
که یکی زیر با قلم 
و یکی رو با تفنگ 
آزادی را می‌بافت!.

 
#زانا_کوردستانی

مرگ

مرگ
نام دیگر کردستان است
اینجا تمام بلوط‌ها 
یا سر زده می شوند
یا می‌سوزند؛
تا ققنوس‌وار 
در خاکستر خود جوانه بزنند!

  
#زانا_کوردستانی


زندان

سقف آسمان 
چه کوتاه‌ست
برای زندانی


 
#زانا_کوردستانی

ئاڵا

ئەمن ئاڵایکی بێ‌وەڵاتم،
ئەتۆ وەڵاتیکی بێ‌سەربەخۆیی!
بڵا لە کەش و کۆشی هاڤ تنراو بێم 
وەکۆ هه‌ڵه‌بجه بێ‌هەناسه،
وەکۆ کۆبانی له ئابڵۆقه‌،
وەکۆ کورد اَنفال کراۆ،
گاهەس کوردستانی‌تر لە جیگای ئیمە هلهاتەوە!...

◇ برگردان فارسی:

من پرچمی بی‌سرزمینم،
تو سرزمینی بی‌آزادی!
بگذار در آغوش هم تنیده شویم
مثل حلبچه بی‌نفس،
مثل کوبانی محصور،
مثل کُرد اَنفال شده،
شاید کردستانی دیگر از بستر ما برخیزد!

 
#زانا_کوردستانی

دشت

آه ای باور آفتابی دشت
در خاطر رمه‌های میش
اینجا تمام سبزه‌ها
سیاه‌پوش جوانه زندنی مانده‌اند
گویی هرگز موسا به رسالت
گوسفندان شعیب دل نسپرد
تا صفورا 
آوازه‌خوان رمل‌های بیابان‌های بی‌پایان شود.


 
#زانا_کوردستانی

مست عشق

نه از عشق فهمید

نه از زجر عاشقی

فقط چشم‌اش پی لیلی بود.



#زانا_کوردستانی

ریوار

دەسانت بەسیاگه 
لێقەکانت بەتڵ و کەلەپا 
چاوەکانت گراو و گرتوو
دڵت چوار پەت
لێڤت خوێنی و 
خۆت ئەسیر!
لەشت هەلمی خۆڵ ئەدا 
ئاه!!!
چما له کوردستان هاتوی!

◇برگردان فارسی:

دستانت بسته 
پاهایت خسته 
چشمانت اسیر 
قلبت چهار تکه 
لبت خونین و
خودت اسیر! 
تنت بوی خاک می‌دهد 
آه!!!
گویی از کردستان آمده‌ای!
 

#زانا_کوردستانی

زمستان

خون را بر برف دیدی؛
چه جای گریه!
کودکی که بره‌ها را دوست می‌داری؟
زمستان
سُرسُره می‌سازد
گوسفند از گلوی گرگ
                --می‌لغزد!.
 

#زانا_کوردستانی

کوردستان

کوردستان ئاڵای هەس،
بەڵام سەربەستی خێر!
وەکو گرتووی گراو
که دەلاقەکەی بوو
مونتەها باڵ و پەلی هل‌فڕین نیە!

◇برگردان فارسی:

کردستان پرچم دارد،
اما آزادی نه!
همچون زندانی
که پنجره داشت
اما بال پرواز نه!

 
#زانا_کوردستانی

ترس

پُر از هراسم!
نه هراس از مرگِ خفته
در لوله‌ی تفنگ!
یا؛
عبور شبحِ یک سایه
بر دیوار!
...
تمام ترس من؛
سقوط از چشمانت هست
نه،
هراس افتادن
         از دلت!

       
#زانا_کوردستانی