انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

شعر و ادبیات و کمی سیاست

همه تو...

چشم‌هایم
دست‌هایم
پاهایم
قلبم
زبانم
همه تو را می‌فهمند.


#زانا_کوردستانی

دیموکراسی

ناڤی دەستەکانی دیموکراسی،
کوردستان وه‌شێراوه!
بێ کوڵاوڕۆچنه‌کی هەتا گۆم...
 ◇ برگردان فارسی:
میان دستان دموکراسی،
کردستان پنهان است!
بی‌روزنه‌ای حتی گنگ...

 
#زانا_کوردستانی

انتظار

انتظارم،
بوی سیگارهای زر گرفته...
و روزهای تلخِ نیمه سوخته
میان بغض خاموشت وول می‌خورد.
                        ...
--خط خطی‌های من،
حزن بی‌پایان خانه‌ست!

  
#زانا_کوردستانی

مرگ

ما که خواهیم مُرد!
چرا،
مثل خودمان زندگیم نکنیم.


#زانا_کوردستانی

تو

وقتی تو رفته‌ای
چه فرق؛
       که که آید!

 
#زانا_کوردستانی

فریاد شیری شاعر صحنه‌ای

استاد "فریاد شیری" شاعر، داستان‌نویس، روزنانه‌نگار, منتقد و مترجم کرمانشاهی، زاده‌ی سال ۱۳۵۰ خورشیدی در شهر صحنه  و اکنون ساکن کشور سوئیس است.

  ادامه مطلب ...

ترجمه‌ی دو شعر از روژا ناصر

بانو "روژا ناصر کاک احمد" (رۆژا ناسر کاکەمەد) شاعر، نویسنده، مترجم، عکاس و خبرنگار DGK زاده‌ی ۱۸ اکتبر ۱۹۸۶ میلادی در کرکوک اقلیم کردستان و اکنون ساکن استکهلم پایتخت سوئد است.

  ادامه مطلب ...

زندانی

زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...

                 
#زانا_کوردستانی

هجوم خزان

هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
               -- زردی این باغ!


#زانا_کوردستانی

حیدر عباسی شاعر مراغه‌ای

استاد "حیدر عباسی" شاعر و نویسنده‌ی ایرانی زاده‌ی دوم اردیبهشت ماه ۱۳۲۲ خورشیدی در مراغه، متخلص به "باریشماز" است. 

  ادامه مطلب ...

قانون پاییز

از شرم حضور مرغ و قناری نیست؛
     قانون پاییز 
                   -- سرخی برگ‌هاست...


#زانا_کوردستانی

حبیب الله ساغر شاعر افغانستانی

آقای "حبیب‌الله ساغر"، فرزند "رحما‌الله"، شاعر افغانستانی، زاده‌ی سال ۱۳۶۶ خورشیدی، در ولسوالی (شهرستان) بلخ و اکنون ساکن مزار شریف است.

  ادامه مطلب ...

داستانک تأخیر

تأخیر

 

بعد از یک سال خواهش و التماس قبول کرده بود که دوباره مرا ببیند. هنوز دوستم داشت و من عاشق‌اش بودم.

به من sms داده بود که، راس ساعت نه صبح کتابخانه‌ی شهر همدیگر را ببینیم. 

او از بدقولی و تاخیر همیشه متتفر بود. من با تاخیر ساعت شش و هفت دقیقه رسیدم. او کتابخانه نبود ولی رژ لب‌اش بر روی لیوان کاغذی روی میز جا مانده بود.

هفت دقیقه که زمان زیادی نبود. من فقط هفت دقیقه دیر رسیدم. اما او رفته بود.


 

#زانا_کوردستانی

شعر می‌شوم!

واژه‌ها در من پا می‌گیرند

وقتی تو مرا می‌خوانی

شعر می‌شوم

سپید و کوتاه

به شوق مروری هزارانه

         روانه‌ات خواهم شد.


                 

#زانا_کوردستانی


ترجمه‌ی شعرهایی از جمال غمبار

آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی کُرد، زاده‌ی ۲۵ دسامبر ۱۹۷۵ میلادی در سلیمانیه است. 


وی تحصیلاتش را در دانشگاه آمریکایی شهر سلیمانیه به پایان برد و در سال ۲۰۰۰ به دمشق رفت و سپس در ۲۰۰۴ به استرالیا و اکنون در شهر آدلاید ساکن است.


کتاب "پروانه خودکشی می‌کند" مجموعه اشعار او در ۸۱۱ صفحه‌ است که توسط انتشارات محدوده خانه در سال ۲۰۰۲، چاپ و منتشر شده است.


دومین اثر او با نام "رودخانه‌ای به قلم شبنم" نیز چاپ و منتشر شده است.



■□■



 (۱)

پیش از مرگم

تنهایی‌ام را از خاک و گِل وطنم بیرون خواهم کشید 

مگر کسی هست که نالەی این باران را بفهمد؟!



(۲)

فراق تو را، نه آغازی هست و نه پایان!

دوری تو،

از جهنم آغاز می‌شود و 

و با آمدنت به بهشت منتهی...


 

(۳)

میان اشعار شاعران هم شناخته نمی‌شود 

آنچنان ‌که از رنگ و رو افتاده،

سرزمینم...



(۴)

در و پنجره‌ها را قفل می‌زنم 

هیچ‌یک را نخواهم گشود، 

و عکست را به دیوار شعرهایم خواهم آویخت!

زیرا می‌ترسم حتا اگر به قدم‌زدن هم برود، 

دیگر بر نگردد.



(۵)

چقدر آنجا که تو هستی دل من قرص است،

و وقتی که نیستی، بیابانی‌ست بی آب و علف!

انشالله که بی‌تو و بی‌عشق نوبرانه‌‌ات،

نیست و نابود شود، این دل من!



(۶)

قبلن 

آبشاری ساکت و بی‌خروش بودم!

اما "کلارا"* همیشه، طغیان مرا انتظار می‌کشید.

ولی اکنون چنان خروشانم 

که کلارا که هیچ،

حتا جهنم هم مرا قبول نمی‌کند.

----------

* کلارا: نام همسر استرالیایی شاعر است.



(۷)

من این‌بار، بخاطر قد و بالای لیلایم، رانده نمی‌شوم!

از آن رو تبعید می‌شوم،

که فهمیده‌اند، 

با وجود تو

از همان کودکی‌ام 

دلیلی برای به پا خواستنم، داشته‌ام!.



(۸)

تو قدیمی‌ترین حکایت عاشقانه‌ی من بودی!

تویی که قبل از آنکه با باران همراه شوی 

جسورانه در میان شعرهایم خزیدی و 

برای همیشه در آن میانه، جا خوش کردی.



(۹)

وقت وصال،

مگر خدا و 

ماه شب چهارده بدانند 

که به چه مشقتی به هم رسیده‌ایم.



(۱۰)

کلارا! 

موسوم باران،

آغوشت را بگشای و 

به آرامی، نام باران را زمزمه کن!

شاید دلت نرم شد و 

باورت شد که کسی هست 

که به امید تو، زنده است.



(۱۱)

تنهایی، پا ندارد!

وگرنه 

او هم مرا تنها می‌گذاشت.





شعر: #جمال_غمبار

برگردان: #زانا_کوردستانی


آدمک

آدمک سرافکنده،
هنوز در گوشش وز وز می‌کرد
حرف‌های آدمی را،
             --: "تو قلب نداری"!

 
#زانا_کوردستانی 

مسعود صادقی بروجردی شاعر کرمانشاهی

استاد "مسعود صادقی بروجردی" شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۲۹ خورشیدی، در شهر کرمانشاه است.

  ادامه مطلب ...

چند شعر از حمید تیموری فرد

چند شعر از حمید تیموری‌فرد


  ادامه مطلب ...

پاییز

برگ‌ریز پاییز و
گلدان شمعدانی در دست
چه سنگدلانه
پیش می‌رود عاشق
بر پیکر فرسوده‌ی درخت!


#زانا_کوردستانی

احساس

گلوی احساس،
در فشار است!
زیر هجوم بغض،
آی لیلای من،
دوری از مُسکن دست‌هایت؛
      -- شب زده‌ام کرده است.

               
#زانا_کوردستانی

حسین سرفراز شاعر دارابی

زنده‌یاد "حسین سرفراز" شاعر و روزنامه‌نگار ایرانی، معروف به "حسین سردبیر" از باسابقه‌ترین روزنامه ‌نگاران ایران‌، که ۲۰  نشریه را پیش از انقلاب ایران، سردبیری کرد.

  ادامه مطلب ...

دلخوشی

دوران ما
دوران نامه هم نبود
که دلخوش به خبری
       و خطی بشویم!


#زانا_کوردستانی

رضا عباسی شاعر نهاوندی

آقای "رضا عباسی" شاعر همدانی، زاده‌ی سال ۱۳۷۱ خورشیدی، در نهاوند است.

  ادامه مطلب ...

کرونا

کار و بارش سکه شد
پیر مرد گور کن
به یمن قدوم کرونا!


#زانا_کوردستانی

ک.د.آزاد شاعر بانه‌ای

استاد "کریم دافعی" متخلص به "ک.د.ئازاد" شاعر و نویسنده‌، روزنامه‌نگار، معلم و مشاور خانواده‌ی کُرد، در سال ۱۳۳۹ خورشیدی در شهرستان سردشت آذربایجان‌غربی به دنیا آمد و اکنون ساکن بانه در کردستان است.
 
ادامه مطلب ...

رویا

رویاهایم را که می‌بافم
با نگاه به جوراب‌های سوراخم 
سقف خیال بر سرم
                       آوار می‌شود!.

              
#زانا_کوردستانی

لاف عشق

لاف عشق می‌زنید
اما
دست شما رو شده است
گرگ هوس هستید و
پوستین بره به تن کرده‌اید!!


#زانا_کوردستانی

مجنون

مجنون که نشدی
غم پروانه بخوری
ختم به سوختن است
این دیوانگی
عشق نامش نهاده‌اند!


#زانا_کوردستانی

عشق

پدرم در باغچه‌
درخت سیبی کاشت؛
مادرم هر روز
می‌چید از آن 
             -- عشق را!


#زانا_کوردستانی

سبزه برزنجی شاعر سلیمانیه‌ای

خانم "سبزه برزنجی" (به کُردی: سۆزە بەرزنجی) شاعر کُرد زبان، زاده‌ی سلیمانیه است. 

  ادامه مطلب ...